سفارش تبلیغ
صبا ویژن
زیانمندترین مردم در معاملت و نومیدترین‏شان در مجاهدت ، مردى است که تن خویش در طلب مال فرسود و تقدیرها با خواست او مساعد نبود ، پس با دریغ از دنیا برون شد و با وبال آن مال روى به آخرت نمود . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :0
بازدید دیروز :1
کل بازدید :21836
تعداد کل یاداشته ها : 41
103/2/12
2:35 ص

سرنوشت محتوم بشریت از دیدگاه قران   

 و اذا وقع القول علیهم اخرجنا لهم دابه من الارض تکلمهم ان الناس کانو بایاتنا لا یوقنون – نمل 83 . زمانیکه محکومیت کفار قطعی می شود ما بنده خدائی را وادار می کنیم تا آنها را از این محکومیت آگاه کند ، لیکن مردم به آیات و اخبار غیبی ما ایمان نمی آورند .

     گاهگاهی در تقدیر خدا وضعیت کفار و ستم کاران به جایی می رسد که حق ادامه حیات از آنها سلب می شود ، بر خدا واجب می شود به زندگی آنها خاتمه دهد زیرا خدا تا زمانی به کفار و منافقین مهلت می دهد که آنها جاهلانه به کفر و گناه و ظلم و تجاوز مشغول می شوند اما بعد از آزمایش و تجربه که دیدند جنگ و تجاوز به جز فلاکت و هلاکت سودی ندارد و خواستند به جنگ و تجاوز ادامه دهند خدا به زندگی آنها خاتمه می دهد و بعد وضعیت تازه و بی سابقه ای بوجود می آورد که تکرار حوادث گذشته نباشد مانند خاتمه دادن به زندگی بنی امیه و روی کار آمدن بنی عباس و خاتمه دادن به زندگی بنی عباس و روی کار آمدن دیگران و همینطور .

     خداوند در قران سوره بنی اسرائیل آیات 4 تا 8 خبر می دهد که کفار را در مسیر هدف مشترک تا دو مرتبه نهضت و شکست مهلت می دهد برای مرتبه سوم بعد از دو مرتبه شکست اول اگر توبه کردند لااقل به میزانی که دست از تجاوز و ظلم بردارند و به کار مثبت و مفید ادامه دهند خدا آنها را مهلت و فرصت می دهد تا به زندگی ادامه دهند اما در مهلت سوم اگر باز هم دست به کار شدند و روش قبلی خودشان را تکرار کردند ، دیگر مهلت از آنها برداشته می شود و محکوم به فنا و نابودی خواهند بود .

     از زمانی که در جوامع کفر و تجاوز نهضت علمی و صنعتی بوجود آمده خداوند درهای علم و موفقیت به روی آنها باز نموده بجای اینکه شکر الهی را بجا آورند و این موفقیت را در راه خدمت به بشریت و پیشرفت زندگی آنها قرار دهند به عکس در راه خیانت و استثمار ضعفا فعالیت نموده و هر چه بیشتر ظلم و تجاوز را گشترش داده اند تا بالاخره این ظلم و تجاوز و استثمار ضعفا منجر به دو جنگ جهانی اول و دوم شد ، خداوند در جنگ جهانی اول به مجازات ظلم وتجاوز و استثمار ضعفا کفار را سرکوب نمود ، شهرها و کارخانه های آنها را به دست خودشان ویران کرد و آن همه خرابی و ویرانگری و قتل و کشتار به دست خودشان برای خودشان فراهم شد . خداوند به دست خودشان آنها را سرکوب نمود و بعد از جنگ جهانی اول به آنها مهلت و فرصت داد تا قیام کنند شاید تمدن خود را بدون توحش ادامه دهند ولی در مهلت دوم بعد از سرکوبی در جنگ جهانی اول که نتیجه ظلم و استثمار ضعفا بود باز روش قبلی خود را ادامه دادند ، به همان راهی رفتند که نتیجه اش جنگ افروزی و ظلم و استثمار بود . خداوند به آنها میدان داد ، علم و صنعت و به قول خودشان تمدن را بیشتر و بیشتر پیش بردند ، تجهیزات علمی و صنعتی و صنایع جنگی خود را پیشرفت دادند تا در صنایع جنگی خود موفق به کشف بمبهای هسته ای و اسلحه های کشتار جمعی شدند ، خیلی بدتر از گذشته ها به ظلم و استثمار ضعفا ادامه دادند ، روشهای جنگ افروزی را ادامه دادند ، برای خدمت به صلح و عدالت جهانی نیش و پنجه گرگ و پلنگ را تیز تر و برنده تر ساختند . وای به حال صلح و عدالتی که از طریق قتل و کشتار و ظلم و استثمار پیدا شود . مرتبه دوم خیلی بدتر از گذشته بشریت را به بردگی و اسارت کشیدند ، شرق و غرب دنیا را به ذلت و فلاکت کشیدند تا اینکه باز بر خداوند متعال واجب شد آنها را سرکوب کند و ضعفای شرق و غرب را از ذلت بردگی و اسارت آنها برهاند . هیتلر که در تمدن صنعتی ، خود را پیشرفته تر می دانست ، خود را نژاد برتر و یا خدای عالم شناخت ، تجاوز خود را شروع کرد و جنگ دوم جهانی را راه انداخت . تقدیر خداوند متعال بر این قرار گرفت که این تمدن توام با ظلم و استثمار و توحش را سرکوب کند ، جنگ جهانی دوم شروع شد و باز تمامی آن آبادیها و صنایع تبدیل به ویرانی شد . آلمان نازی که خود را خدای عالم به حساب می آورد به تمام معنی سرکوب شد و آن همه قتل و کشتار به راه افتاد که گفته اند قریب به هشتاد میلیون نفر کشته و آواره بجا گذاشت از جمله دویست و هفتاد هزار کشته ژاپنی هیروشیما و ناکازاکی ، اسلحه خطرناک اتمی خود را که برای صلح و عدالت ساخته بودند در این جنگ آزمایش کردند ، برای ایجاد عدالت آن همه پیر و ضعیف و زن و کودک را کشتند ، تمدنشان در انتهای توحش قرار گرفت عجب اینکه تمامی ملتها از این جنگ جهانی دوم و بخصوص جنگ اتمی به وحشت افتادند . علیه جنگ قیام کردند و برای جلوگیری از جنگ و تجاوز یک سازمان بین المللی بوجود آوردند که سران همه ملتها یکجا جمع شوند برای صلح و عدالت فعالیت کنند و لیکن ابر قدرتها در این سازمان حاضر نشدند دست از نیش و پنجه خطرناک خود بردارند . گفتند آن سازمانی را قبول داریم که در اطاعت ما باشد خداوند متعال هم بعد از این سرکوبی در جنگ دوم به آنها مهلت و فرصت داد امکانات در اختیار آنها گذاشت ( زیرا چنانکه گفته شد خدا در سوره بنی اسرائیل تقدیر خود را روشن فرمود که به کفار تا سه مرتبه جنگ و جسارت مهلت میدهد و در مرتبه سوم اگر روش گذشته ظلم و استثمار را دنبال کردند در این مرتبه آنها را می کوبد و به جهنم می کشاند ) که در این رابطه بعد از سرکوبی دوم آیه 8 بنی اسرائیل می فرماید : عسی ربکم ان یرحمکم و ان عدتم عدن ثم جعلنا جهنم للکافرین حصیرا ) یعنی در مرتبه دوم که سرکوب شدید باز شاید خداوند به شما رحم کند به شما مهلت و فرصت بدهد شاید راه و روش عادلانه و مصلحانه الهی را دنبال کنید ، اما اگر در مهلت سوم باز راه و روش ظلم و استثمار را دنبال کردید در این مرتبه به جهنم کشیده خواهید شد و مهلت دنیایی پیدا نخواهید کرد . بر اساس همین تقدیر کفار زمان ما دو مرتبه دنیا را به فساد و جنگ کشیده اند خدا آنها را سرکوب نموده و این مرتبه سوم است که خداوند به آنها می فرماید : عسی ربکم ان یرحمکم و ان عدتم عدنا ثم جعلنا جهنم للکافرین حصیرا . از سال 1945 بعد از جنگ جهانی دوم خداوند به کفار شرق و غرب مهلت داده شاید راه حق و عدالت را پیش گیرند که متاسفانه همان راه ظلم و زور و استثمار را دنبال کرده اند ، لذا می گوئیم بر اساس نصوص قرانی بعد از جنگ جهانی سوم خداوند به تمامی معنی آنها را می کوبد و مهلت از آنها برداشته می شود .

امروز سرنوشت جهان یک سرنوشت است

     سرنوشت امروز دنیا با گذشته فرق دارد در گذشته ها طبقات و قطعات کره زمین از یکدیگر جدا بودند ، از اوضاع و احوال یکدیگر خبر نداشتند در گوشه ای اسلام حاکمیت داشت و در گوشه ای مسیحیت و مذاهب دیگر ، چون از یکدیگر خبر نداشتند هر کدام تکلیف و تقدیر جداگانه ای داشتند و لیکن امروز تمام کره زمین به صورت یک شهر و یک روستا در آمده ، همه با هم اند و داخل زندگی یکدیگرند ، از اوضاع و احوال یکدیگر ، حق یا باطل با خبرند ، نیکان در نظر تمام مردم به نیکی شناخته شده اند ، بدان هم در نظر تمام دنیا به بدی شناخته شده اند امروز آمریکا و امثال او را تمام اهل عالم می شناسند ، اسلام و مخصوصا انقلاب اسلامی ایران را تمام اهل عالم می شناسند ، جنگ و استثمار در نظر تمام اهل عالم ، شرق و غرب محکوم است ، آزادی و استقلال و عدالت خواهی هم در نظر تمام اهل عالم محبوب است ، در هر گوشه دنیا حادثه ای می شود اعتراض جهانی بلند می شود . تمام اهل عالم دو گروهند که له و علیه آن حادثه حرف می زنند ، هیچ کس جرات ندارد علیه یک کشور بجنگد و آنرا تصرف کند . پس تمامی اهل عالم دو گروهند ، دو ملتند ، طرفدار عدالت و آزادی و استقلال ملتها و آنرا در اسلام جستجو می کنند یا طرفدار ظلم و زور و استثمار و آن را در کفر جهانی و مخصوصا آمریکا جستجو می کنند ، ظلم و تجاوز منفور همه ملتها و عدالت و آزادی و استقلال محبوب همه ملتهاست ، لذا تمامی جمعیت کره زمین یک سرنوشت دارند ، دو جنگ جهانی اول و دوم را دیده اند و بعد از جنگ جهانی دوم این همه جنگ و اختلافات پراکنده مشاهده کرده اند ، بر اسلامی که 1400 سال سابقه تاریخی دارد و کاملا به حقانیت شناخته شده آزمایش می شوند که آیا این دین پاک را قبول دارند و یا منکر می شوند ، طایفه با سواد و دانشمندان از هر ملتی کاملا آنرا به حقانیت شناخته اند که طبق مندرجات کتاب مغز متفکر جهان شیعه این همه علوم و صنایع خود را از قران و اسلام استفاده کرده اند . پس وظیفه دارند لااقل با اسلام و مسلمین منازعه و مخاصمه نداشته باشند ، طوایف مستضعف هم لااقل وظیفه دارند گرایش قلبی به اسلام داشته و تا آنجا که ممکن است با مسلمین نجنگند ، برادرانه باشند . مسلمانان هم لااقل شناخته اند که چگونه تفرقه و اختلاف آنها را به بردگی و اسارت کشیده است وظیفه دارند وحدت اسلامی خود را تجدید کنند و از همکاری با غرب و شرق منصرف شوند . پس امروز همه ملتها بهانه ای برای ترک اسلام و یا لااقل جنگ با اسلام و مسلمین ندارند ، پیش وجدان خود محکومند ، امروز کسی که آیات قرانی را آیات شیطانی تبلیغ نموده در نظر همه محکوم است . پس کسی عذر و بهانه ای برای مخاصمه و نزاع با اسلام و مسلمین ندارد ، تمامی بشریت مانند یک فرد در برابر اسلام قرار گرفته اند ، ندای اذان اسلام که در کره زمین طنین انداز می شود کسی نمی تواند منکر آن باشد بلکه لااقل در قلب خود همه به اسلام گرایش پیدا می کنند و فرج خود را از خدا می خواهد . پس تمام بشریت در برابر این آیه واذا وقع القول علیهم اخرجنا لهم دابه من الارض تکلمهم ان الناس کانوا بایاتنا لایؤمنون قرار گرفته اند ، یعنی روزگاری که محکومیت مخالفین اسلام قطعیت پیدا کند و ملتهای مخالف صلح و عدالت محکوم به نابودی شوند ما انسانی را مامور می کنیم آنها را از این محکومیت آگاه کند و حکم قران و اسلام را که علاج این محکومیت است به آنها گزارش دهد ولیکن ملتها مانند گذشتگان هشدارهای ما را قبول نمی کنند و ایمان نمی آورند در نتیجه چاره ای جز اجرای حکم هلاکت نیست . انقلاب اسلامی به پیروی از آیه شریفه به شما هشدار می دهد قبول اسلام و صلح و عدالت اسلام یگانه راه علاج است .

     الان دنیا و ملتهای کفر و گناه در معرض همین محکومیت الهی قرار گرفته اند یا باید پناهنده به اسلام شوند که مکتب صلح و عدالت است یا اینکه به جنگ نابود کننده دیگر متوسل شوند که چاره ای جز اجرای یکی از این دو حکم نیست زیرا با آگاهی کامل که کفر و گناه و ظلم و استثمار جز فساد و خرابی چیزی به بار نمی آورد به کفر و گناه خود ادامه می دهند .تاریخ این همه تجربه کرده است که انسان با تولیدات خود و طبیعت با تولیدات معمول جوابگوی نیاز انسان نیست . انسانهای متکی به خود و تولیدات خود و طبیعت در همین وضعی که بوده و هست خواهی نخواهی در مضیقه قرار می گیرند . انسان موجودی است که در خواست و نیاز خود نامحدود و نامتناهی است و آنچه می تواند تولید کند محدود و متناهی است و محدود هرگز جوابگوی نامحدود نیست لذا انسان خواهی نخواهی برای رفع نیاز متوسل به ظلم و زور می شود و از این ظلم و زور جنگ جهانی بوجود می آید ، یک موجود نامتناهی را یک قدرت نامتناهی می تواند اداره کند و آن قدرت نامتناهی خداوند متعال است ، لطف او از مسیر اسلام و صلح و عدالت خواهی و ترک ظلم و زور و استثمار و حرکت در خط تعاون در اختیار انسان قرار می گیرد آثار طبیعی حرکت در خط کفر و گناه و ظلم و زور پیدایش جنگ و نزاع است و جنگ و نزاع اثر طبیعی حرکت در خط ظلم و زور است که هر کافر و گناهکاری به جای اینکه رافع و دافع ظلم و زور باشد ناخودآگاه عامل ظلم و زور است ، پس ظهور جنگ و قتل و کشتارجمعی قابل اجتناب نیست . را طبیعی رفع ظلم و زور و جنگ ، ایمان و اسلام و صلح و صفا و عدالت خواهی و تعاون است و راه طبیعی کفر و گناه ، ظلم و زور و تنازع است . هرگز کفار در طول تاریخ نتوانسته اند دست از ظلم و زور و بردارند و صلح و عدالت بوجود آورند بلکه همه وقت و همه جا در طول تاریخ ناخودآگاه عامل ظلم و زور و جنگ و نزاع بوده و هستند ، پس پیدایش جنگ و نزاع بوسیله اکثر ملتهای کفر و گناه قهری است . کسی نمی تواند مانع ظهور مسائل قهری و طبیعی باشد ، انتظار صلح و عدالت از کفار مانند انتظار رحم و محبت از گرگ و پلنگ نسبت به آهوان است یا مانند انتظار ورود به مقصد از بیراهه روی است که انتظاری بی جا و غلط است ، هرگز در تاریخ نمونه نداشته و ندارد پس دنیا در انتظار جنگ جهانی سوم باشد که اجتناب ناپذیر است .

     اهل عالم بایستی به دلایل زیر در انتظار جنگ جهانی سوم باشند :

1 - تولیدات انسان و طبیعت جوابگوی نیاز و احتیاج انسان نیست ، خواهی نخواهی در مضیقه و بن بست زندگی قرار می گیرند و نتیجه این بن بست جنگ و نزاع است .

2 - ملتهای کفر و فاقد تمدن ایمانی و اسلامی نمی توانند دست از ظلم و زور و استثمار بردارند ، طبیعت کفر و گناه ، ظلم و زور است و طبیعت ظلم پیدایش قتل و کشتار است .

3 - خط حرکت کفر و گناه بن بست است به جز تولیدات مادی و طبیعت امید به جائی ندارند و چون قائل به وجود خدا و زندگی آخرت و حساب و کتاب نیستند قتل و جنایت و ظلم و فساد برایشان آسان است به محض اینکه در مضیقه و فشار قرار بگیرند که می گیرند متوسل به جنگ می شوند مخصوصا در برابر مستضعفین که احساس غلبه و پیروزی بر آنها دارند .

4 - به دلیل آگاهی به مفاسد کفر و گناه و ظلم و زور و بی اعتنایی به دعوت پیامبران و دین خدا با اینکه یگانه راه نجات و صلح و عدالت است حق ادامه حیات به تقدیر خدا از آنها سلب می شود ، حوادث نابود کننده به دست خودشان به اراده خدا برای آنها مقدر می شود زیرا بعد از پیدایش این حالات بی اعتنایی به دین خدا و فساد و ظلم و گناه مهلت از آنها برداشته می شود ، ادامه حیا آنها خلاف حکمت و مصلحت است پس نابودی آنها مقدر و اجرا می شود .

     از طرفی مشاهده می شود که این جنگهای تانک و توپ و بمباردمانی یا هواپیما کارساز نیست و پیروزی نظامی وجود ندارد ، ملتها همه آزادانه و آگاهانه به کشته شدن راضی ترند تا بردگی و اسارت . بعد از جنگ جهانی دوم این همه جنگهای توپ و تانکی در گوشه و کنار دنیا بوجود آمده و پیروزی برای کسی حاصل نشده ، پس این جنگ سوم حتمی الوقوع جهانی هسته ای خواهد بود . مطالب تا اینجا دلائل عقلی و حسابهای ریاضی جنگ سوم است ، علاوه بر اینها دلایل قرانی و روایتی هم وجود دارد که جنگ هسته ای جهانی واقع خواهد شد ، و این جنگ طبق نصوص قران و روایات همان آتش جهنم است که به دست کفار ساخته می شود .

     اولا قران انسانهای کافر و منافق را به عنوان عامل پیدایش آتش جهنم معرفی می کند همه جا پیدایش آتش را به کفار نسبت می دهد . ابتدا روزگاری را معرفی می کند که کفار فریفته نیروهای آتش می شوند و این همه سرمایه گذاری می کنند که آتش را از مکان آن استخراج نموده و از آن استفاده کنند . در سوره ذاریات آیات 12 تا 14 می فرماید : یسئلونک ایان یوم الدین ، یوم هم علی النار یفتنون ذوقوا فتنتکم هذا الذی کنتم به تستعجلون . یعنی از تو می پرسند که روزگار حکومت دینی که آخرت است کی است و کجاست ؟ در جوابشان بگو زمانی که کفار فریفته قوای آتش می شوند تا از آن استفاده کنند ما هم به آنها می گوییم ( میدان می دهیم ) که آتش را استخراج نموده و مزه آن را بچشند این آتشها که از آن در صنایع جنگی و غیر جنگی استفاده می کنید همان عذابی است که شما کفار بارها آن را با عجله و شتاب مطالبه می کردید که کجاست جهنم و کجاست عذاب کفار ، همه جا وقتی در برابر تهدیدات انبیاء قرار می گرفتند که به آنها می گفتند دست از کفر و گناه بردارید والا به آتش معذب می شوید می گفتند کو آتش ، کو عذاب ، خیال می کردند همین امروز که گناه کردند فردا آتش به جانشان می افتد ، نمی دانستند که خدا به آنها مهلت می دهد در دنیا آتش را روشن می کنند به جان بندگان خدا می اندازند و در آخرت به خودشان بر می گردد . شما می بیند قریب دو قرن است که کفار فریفته قوای آتشین شده اند و اسلحه های آتشین ساخته اند و انسان بی گناه و با گناه را با این آتشها سوزانیده اند و این که در این آیات می گوید روزگار حکومت دین این آتشها پیدا می شود یعنی آخر زمان زندگی دنیا نزدیک به ظهور امام زمان ، ظهور آن حضرت یوم الدین است که بعد از جنگهای هسته ای حتما واقع می شود و از جمله آیاتی که جنگ هسته ای را نشان می دهد و درست تفسیر همین آیات است ، آیات 10 تا 16 سوره دخان است که می فرماید : فارتقب یوم تاتی السماء بدخان مبین یغشی الناس هذا عذاب الیم . تا اینکه از قول مردم که به آن آتش معذب شده اند می گوید : ربنا اکشف عنا العذاب انا مؤمنون و جواب می دهد : انا کاشفوا العذاب قلیلا انکم عائدون ، یوم نبطش البطشه الکبری انا منتقمون . به پیغمبر اکرم خطاب می کند که در انتظار حکومت و دولت خود باش ( حکومت امام زمان عج ) در روزگاری که در این آسمان دود آتش فراوان ظاهر شود که آن دود آتش تمام مردم را فراگیرد در این موقع که مردم در محاصره آن آتش قرار می گیرند داد و فریادشان بلند می شود که ای خدا این عذاب آتش را از ما برطرف کن ما ایمان آوردیم و در آیه بعد جواب می دهد که روزی که حمله بزرگ جهانی خود را شروع کنیم کم کم این عذاب را از شما برطرف می کنیم که شما به پناه خدا برگردید . ما از کفار انتقام می گیریم بی شک این آتش فراگیر در همین زندگی دنیا ظاهر می شود که تمام مردم را فرا می گیرد زیرا عذاب جهنم مخصوص کفار و مخصوص آخرت است و این آیات نشان می دهد که تمام مردم در محاصره آتش ها واقع می شوند و شما مشاهده می کنید که چگونه کره زمین و شهرها در محاصره موشک های قاره پیما با کلاهک های هسته ای قرار گرفته و این تجهیزات آنقدر سریع و قوی است که می گویند قدرت تخریبی آنها چند برابر قدرت تخریب کره زمین است .آیا ظهور این موشکها همان دود و آتش نیست که در آسمان ظاهر می شود و بشریت را محاصره می کند که خداوند می فرماید : تاتی السماء بدخان مبین یغشی الناس . با توجه به اینکه خداوند با کلمات یصلی و تصلی ظهور این آتش و شعله ور شدن آن را به کفار نسبت می دهد ، البته آتش از نظر خلقت به خداوند است که در طبیعت آب و خاک و آتش آفریده و لیکن شعله ور شدن آن به دست انسان است که با پرتاب یک موشک شهری را به آتش می کشد ، از این شعله ور شدن تعبیر به یصلی می شود . چنانکه در سوره اعلی می فرماید : یتجنبها الاشقی الذی یصلی النار الکبری ، یعنی شقی ترین مردم که از دین خدا دوری می کند همان کسی است که آتش بزرگتر را روشن می کند ، آتش بزرگتر همین آتشهای هسته ای است که از انفجارات دیگر مانند تی ان تی و آتش نفت و بنزین بزرگتر است . در کیفیت حکومت امام زمان ( ع ) روشن خواهد شد که چگونه این حرارتها به صاحبان اصلی آن بر می گردد و جهنم آنها می شود و باز در سوره انفطار آیات 12 و 14 خداوند از این آتش ها و روشن شدن آن به دست کفار خبر می دهد و می فرماید : ان الفجار لفی جحیم یصلونها یوم الدین و ما هم عنها بغائبین . یعنی در دوران ظهور حکومت دینی ( یعنی در مقدمه ظهور امام زمان ) آتش جحیم را روشن می کنند و خیال می کنند برای دیگران روشن می کنند با اینکه خودشان از آن غایب نیستند . یصلونها به معنای روشن کردن آتش است نه به معنای یدخلونها ، اگر به معنای یدخلونها باشد با آیه و ما هم عنها بغائبین سازگار نیست زیرا کسی که داخل جائی می شود در آنحا حاضر است . پس این آیات هم تفسیر آیات قبل است . از همه این آیات صریح تر بر اینکه آتش های هسته ای همان جهنم است که خودشان آن را روشن می کنند آیات آخر سوره همزه است که می فرماید : انها علیهم موصده فی عمد ممدده ، یعنی این آتش که بر افروخته شد ، در همان ستونهای سر به فلک کشیده آنها را محاصره می کند ، عمد ممدده یعنی همین آپارتمانهای سر به فلک کشیده ، آپارتمانها است که در محاصره موشکهای قاره ای قرار می گیرد ، دولتهای دنیا و وجوه ملت ها که همان سران دنیا هستند در محاصره آتش واقع می شوند. نمی دانم چرا از چنین آیات صریحی با یک چنین مصادیق واضحی بایستی غافل بمانیم و باز بهشت و جهنم را بصورتهای افسانه ای ذکر کنیم که خداوند چاله ای پر از قیر و نفت و هیزم می سازد و کفار را در آن پرت می کند ، عذابهای آخرت همین ها هستند که در دنیا تهیه دیده ایم و به جان مردم انداخته ایم در آخرت به خودمان بر می گردد . زیرا کفار چاره ای ندارند جز اینکه برای ادامه ظلم و ستم و تسلط بر ضعفا خود را مجهز و مسلح کنند و آخرین سلاحشان آتش های هسته ای است که در این زندگی خودشان و ضعفا را آتش می زنند و در حکومت و عدالت حضرت قائم به خودشان بر می گردد زیرا انسانها در ثیامت با همان وضعی که مرده اند و دفن شده اند به زندگی بر می گردند ، پیرمرد ، پیرمرد زنده می شود و جوان ، جوان ، زخمی با همان زخم ها و مریض با همان مرض ها که دفن شده اند زنده می شوند ، اگر مؤمن و نیکوکار باشند با شفای الهی در دارالشفاهای امام زمان زخم ها و جراحت ها برطرف می شود ، به جوانی و زیبایی بر می گردند ، امام حسین ( ع) در حدیث رجعت خود که توام با قیام قائم است می فرماید : ثم لایبقی علی وجه الارض مقعد و لا مبتلی الا و کشف الله بلائه بنا اهل البیت ( کتاب بلاغه الحسین که از بحار نقل شده است ) زمین گیر و مبتلایی در زمین باقی نمی ماند جز اینکه خداوند بلا و مرض او را به برکت ما اهل بیت برطرف می کند ، در همین حدیث به اصحاب خود می فرماید : گویا می بینم که فرشتگان شما را از قبر خارج می کنند ، گرد و غبار از صورتتان می زدایند و شما را به همسران بهشتی می رسانند .


93/12/8::: 10:53 ع
نظر()
  
  

سرنوشت محتوم بشریت از دیدگاه قران   

و حضرت ورود اصحاب خود را به بهشت توام با قیام قائم می داند در حکومت امام زمان انسانهای مظلوم قدرت پیدا می کنند با اراده اعجازی کن فیکونی و با اسباب و ابزار دنیایی آثار ظلم و ستم وجود خود را چه از نوع جراحت باشد و یا زجر و کتک و یا حرارت آتش به بدن ظالم خود منتقل کنند . یک مؤمن مظلوم که در شرایط هزار درجه حرارت مرده باشد با همان حرارت در حکومت امام زمان زنده می شود ، هزار درجه حرارت بدن خود را به بدن قاتل ظالم خود منتقل می کند ، خودش سرد و سلامت می شود و قاتلش در هزار درجه حرارت قرار می گیرد ، جهنم در وجود کفار متمرکز می شود مانند حرارت تب نه اینکه چاله ای پر از قیر و نفت بسازند و کفار را در آن حبس کنند .

     پس شما ای ابرقدرتهای کفر و گناه بدانید که مشرف به جهنم خود شده اید یعنی آتش های هسته ای که خواهی نخواهی امروز یا فردا بر طبق نصوص قرانی آنرا روشن خواهید کرد و دنیا را آتش خواهید زد و بعد آتش ها به خودتان بر می گردد راه علاج و برکناری از این آتش فقط به این است که همه مسلمان شوید ، دعوت اسلام و قران را که 1400 سال است مانند خورشید در افکار می درخشد قبول کنید ، دست از کفر و گناه و ظلم و ستم بردارید ، همه ندای حضرت خاتم (ص) که مردم را صدا زدند و فرمودند : قولوا لااله الا الله تفلحوا را اجابت کنید مثل این است که الان شما را دعوت به اسلام و قران می کند فقط اسلام و قبول قران راه صلح و صفا و عدالت است . از ابتدای تاریخ همه انبیاء و اولیاء ، نوح ، ابراهیم ، موسی و عیسی و حضرت خاتم شما را دعوت ره ایمان و اسلام کردند و ایمان به خدا را یگانه وسیله صلح و صفا وآرامش دانستند شما قبول نکردید و به کفر و گناه و ظلم و ستم خود ادامه دادید ، این همه کشتید ، سوزاندید ، خراب کردید تا اینکه خود را مجهز به این اسلحه های خطرناک نمودید که خود و بشریت را در معرض نابودی قرار داده اید ، سطح کره زمین و فضا و دریای آن را به فساد و تباهی کشیده اید تا به این پایه رسیده اید که ممکن است یک نفر دیوانه از شما دنیا را به خاک و خون بکشد و خواهد کشید . راه علاج ظلم و ستم و قتل و جنگ در این زمان همان راه علاج تاریخ است که بوسیله پیغمبران الهی شروع شده ، خط کفر و ظلم و ستم این آتش ها را بوجود آورده ، راه ایمان و اسلام آنرا خاموش می کند وجای ظلم و فساد ، صلح و صلاح و عدالت بوجود می آورد . هرگز کافر صالح و مصلح نبوده و نخواهد بود و هرگز مؤمن فاسد و مفسد نبوده و نخواهد بود . اگر دوست دارید بشریت را از این خطر بزرگ و نابود کننده نجات دهید همه ملتها و دولتها یکصدا اسلام بیاورید ، حکم قران را خودتان در مملکت خودتان پیاده کنید . این توپ و تانکها و اسلحه های آتشین خطرناک را نابود کنید ، برای ایجاد نظم و عدالت شمشیر و شلاق کفایت می کند چه برسد که اگر ظلم و ستم نباشد شمشیر و شلاق هم لازم نیست ، در این صورت خدا در قران وعده می دهد که برکات فراوان خود را بر شما نازل می کند . چنانکه می فرماید : ولو انهم امنوا و اتقوا لفتحنا علیهم برکات من السماء و الارض و لکن کذبوا فاخذنا هم بما کانوا یکسبون ( اعراف آیه 96 ) . اگر مردم ایمان به خدا بیاورند و از ظلم و گناه بپرهیزند ما درهای خیر و برکت از آسمان و زمین به روی آنها می گشاییم و لیکن اکثریت دین خدا را تکذیب می کنند . خود رای و خودمختار کار می کنند . بر ما که خدا هستیم واجب می شود نتیجه کار و کسب شان را که همین آتش هاست به خودشان برگردانیم . پس راه علاج و جلوگیری از این خطر بزرگ فقط اسلام و ایمان است هرگز شما ابرقدرتها نمی توانید با تشکیل مجالس و کنفرانسها این خطر بزرگ را از خودتان و دنیا برطرف کنید چنانکه نتوانسته اید . لااقل نمی توانید در یک شهر یا روستا صلح و عدالت بوجود آورید . کفر شما را مجبور به ظلم و ستم و جنگ می کند چنانکه اسلام و ایمان شما را مجبور به صلح و عدالت می نماید فماذا بعد الحق الا الضلال .

     اگر در اینجا بپرسید اگر ایمان به خدا نیاوردیم و به کفر خود ادامه دادیم چه می شود در جواب شما میگوئیم یگانه عامل صلح و صفا و عدالت فقط ایمان و اسلام است . خداوند در سوره بقره آیه 62 می فرماید به شناسنامه ها کار نداریم که یهودی اند یا مسیحی یا مسلمان ، هرکس این سه اصل را حاکم بر خود و زندگی خود کند ترسی و غم و غصه ای نداشته باشد . اصل اول ایمان به خدا به همان کیفیتی که در اسلام و قران تعریف شده ، اصل دوم ایمان به زندگی آخرت که نگویند زندگی با مرگ خاتمه پیدا می کند بلکه تا ابد ادامه دارد . اصل سوم عمل صالح ، یعنی اعمال و صنایع همه جا صالح و نافع بحال خود و دیگران باشد . تمامی ملتها این سه اصل را حاکم بر خود کنند و مکتبی را پرورش دهند که اصول سه گانه بالا را چنانکه هست و لازم است به رهبری امامهای معصوم کاملا روشن می کند . ملتها اگر اصول سه گانه بالا را بپذیرند اول کاری که لازم است انجام دهند این است که اسلحه ها و کارخانه های اسلحه سازی را نابود کنند و تمام صنایع و تولیداتشان در خدمت بشریت و نافع به حال آنها باشد . ممکن است شما بگوئید این کار نشده و نمی شود ، انتظار این کار از بشریت مثل اینست که از آتش رفع حرارت و تشنگی بطلبیم و از کوههای یخ حرارت جویا شویم ، ما می گوئیم اگرکفار و ستمکاران روش ظلم و زور و کفر و گناه را تغییر ندهند پیدایش جنگ جهانی چنانکه قران خبر می دهد حتمی است زیرا پیدایش جنگ خاصیت طبیعی و قهری ظلم و زور و کفر و گناه است . تقدیر خداوند متعال هم بر این جاریست که شجره کفر و ظلم را ریشه کن کند ، کره زمین را به افراد مؤمن و صالح و متقی بسپارد ، دنیا را پر از صلح و صفا و عدالت کند چنانکه فرموده است : و کتبنا فی الزبور ان الارض یرثها عبادی الصالحون و فرمود : والعاقبه للمتقین ( سوره انبیاء آیه 105 ) . برای قلع شجره کفر و گناه جنگ سوم حتمی الوقوع است ، چنانکه در بالا گفته شد قران از جنگ سوم هسته ای خبر می دهد . خداوند در سوره قارعه از سه جنگ خبر میدهد : القارعه ما القارعه و ما ادریک ما القارعه . قارعه به معنای جنگهای کوبنده است چنانکه در سوره رعد آیه 31 می فرماید : و لا یزال الذین کفروا تصیبهم بما صنعوا قارعه او نحل قریبا من دارهم حتی یاتی وعد الله . یعنی همیشه کفار با صنایع خود در معرض جنگهای کوبنده قرار می گیرند که خانه های آنها را سرشان خراب می کند و این جنگهای کوبنده ادامه دارد تا اینکه وعده خدا برسد . وعده خدا همه جا تفسیر به قیام امام زمان شده است . آن حضرت وعده خدا و موعود است . تکرار القارعه در سوره قارعه به معنای تکرار سه جنگ است جنگ اول و دوم و سوم ، در قارعه سوم که جنگ سوم است می فرماید پشم ابرقدرتها زده می شود (جبال تاویل به ابر قدرتها شده است )

تا این ابر قدرتها از سر را برداشته نشوند زمینه ظهور فراهم نمی شود در جنگ سوم هسته ای ابر قدرتها کوبیده می شوند و مردم مانند پروانه ها که شمعشان خاموش شده باشد پراکنده و بی سرپرست می شوند . در تعریف این جنگ سوم است که روایتها می گوید یک سوم کشته می شوند و یک سوم دنیا می میرند و یک سوم دیگر در سخت ترین شرایط زندگی قرار می گیرند و حدیث دیگر به همین مضمون می گوید دو سوم دنیا کشته می شوند یا می میرند و این حدیث تفسیر آیه قران در سوره بنی اسرائیل است که خداوند می فرماید : و ان من قریه انا نحن مهلکوها قبل یوم القیامه او معذبوها عذابا شدیدا کان ذالک فی کتاب مسطورا ( بنی اسرائیل آیه 58 ) . یعنی هیچ شهر و دهی پیش از ظهور قیامت نیست مگر اینکه ما آن شهر و روستا را هلاک می کنیم یا به سخت ترین عذاب مبتلا می نمائیم ، این تقدیر الهی در کتاب ثبت است . پس این آیه هم خبر می دهد که جمعیت کره زمین یا هلاک می شوند یا به سخت ترین عذاب مبتلایند ، البته این جمله قبل یوم القیامه در آیه ، قیام امام زمان است در آن قیامت مشهور و معروف می گویند تمام موجودات می میرند ( تبعیض در مرگ معنا ندارد ) و دیگر اینکه مرگ قبل یوم القیامه غیر از مرگ عمومی از ابتدای تاریخ است ، زیرا آن مرگ عمومی اختصاصی به قبل یوم القیامه ندارد پس هلاکت شهر و روستاها قبل یوم القیامه همین جنگ سوم است که پیش از قیام امام زمان واقع می شود کشتارهای آنی و دسته جمعی با بمب های هسته ای است ، جنگ توپ و تانک یک چنین توسعه ای ندارد که دو سوم جمعیت عالم را هلاک کند ، بلکه جنگ هسته ای است که دو عدد آن در هیروشیما و ناکازاکی ژاپن ظرف یک ساعت دویست و هفتاد هزار نفر را نابود کرد و بمبهای هسته ای زمان ما خیلی پیشرفته تر است . عجیب این است که می گویند کل کره زمین را نابود می کند . گفته اند ابر قدرت آمریکا در اعماق اقیانوس شهری می سازد که در بروز جنگ هسته ای به آنجا پناه ببرد البته احساس می کند که روی زمین امنیت ندارد . ببینید چقدر آیات و احادیث با این جنگ هسته ای مطابقت کامل دارد . پس این جنگ هسته ای حتما واقع خواهد شد و اهل زمین در زمان ما چنین سرنوشتی خواهند داشت . چاره ای جز وقوع آن نیست مگر اینکه مردم دنیا یک صدا و یکنواخت پناهنده به اسلام و ایمان شوند تا بر طبق آیه ولو انهم امنوا واتقوا با آنها رفتار شود .

     و باز در اینجا سؤال کنید که بعد از نابودی دو سوم اهل عالم و متلاشی شدن ابر قدرتها زندگی چه خواهد شد ؟ جواب این است که شما چه می گوئید و چگونه قضاوت می کنید ؟ همیشه زندگی و طبیعت در تحول و تکامل است شما زندگی و مردم زمان خود را با زندگی عصر حجر و با دوران حضرت موسی و عیسی و حضرت خاتم مقایسه کنید . هر حادثه ای که واقع شده و وضع موجود زمان را تغییر داده ، وضع بعد از آن و مردم بعد قدمی یا چند قدمی پیشرفته تر از ماقبل بودند . در همین قرن نوزده جنگ اول جهانی و مردم معاصر آن با جنگ دوم جهانی و مردم معاصر آن فرق دارند . جامعه معاصر جنگ دوم همه علیه جنگ قیام کردند ، سازمان ملل بوجود آوردند ، همه جا متجاوز را محکوم کردند . اگر متجاوز و جنگ افروز زیاد بودند و هستند ولیکن در نظر همه محکومند همان سرباز متجاوز که می جنگد خود را محکوم می داند . پس وضع دنیا و مردم بعد از جنگ دوم جهانی از جنگ اول بهتر است . همین الان همه داد می زنند باید اسلحه ها نابود شود ، باید موشکهای هسته ای نباشد . پس مردم زمان آینده بهتر از گذشته فکر می کنند . مردمی که الان پیش از جنگ سوم داد می زنند که باید جنگ نباشد ، اسلحه نباشد . بعد از این جنگ لعنتی که کره زمین را به خون و آتش می کشد بیشتر از این جنگ متنفر خواهند شد . مردم دردها را می فهمند ولی نمی دانند که علاج دردها به دست خداست نه به دست بشر .

     همین الان و در قرون گذشته خدا فرموده است که صلح و عدالت و صلاح و سعادت شما در ایمان و تقواست . کفر و گناه و ظلم و ستم عامل افروزنده جنگ و آتش است ولیکن مردم می خواهند با عامل آتش زا ، آتش را خاموش کنند . بنزین و نفت را روی آتش می ریزند تا آتش را خاموش کنند ، شعله ورتر می شود . کفر و گناه و ظلم وستم عامل آتش افروز جنگ است که با کفر و گناه رفع نمی شود بلکه با ایمان و تقوا رفع می شود ولی کفار با اسلحه هسته ای می خواهند اسلحه ها را از بین ببرند . می گویند بمب هسته ای می سازیم برای مقاصد صلح ، یعنی بنزین روی آتش می ریزیم برای خاموش کردن آتش . قوانین قرانی الهی مانند قواعد طبیعت است از اول کامل است قابل تغییر نیست . هر کس ضد جنگ و طالب صلح است بایستی ایمان به خدا بیاورد و در خدمت بشریت باشد نه در خیانت . اداره بشر به دست خداست نه به دست خودشان ( و ربک یخلق ما یشاء و یختار ) موجود نامتناهی یعنی انسان محتاج به یک قدرت نا متناهی است اقیانوسها است که دریاچه ها را پر می کند نه جوی ها و نهرها یا برف و باران ها اقیانوس را . پس می گوئیم ای بشر اگر دوست داری از این جهنمی که به دست خود ساخته ای نجات پیدا کنی خط کفر و گناه و ظلم و ستم را رها کن . بیا به خط ایمان و تعاون نه کفر و تنازع . پس جنگ جهانی سوم و جنگ هسته ای حتما واقع می شود و چاره ای جز آن نیست . دو سوم جمعیت دنیا در این جنگ هلاک خواهند شد .

     از بزرگترین خصایص فکر بشر بعد از جنگ جهانی سوم این است که حکومت انسان بر انسان و ادامه وضع گذشته از حکومتها و صنایع در افکار مردم لغویت پیدا می کند . همه خواهند دانست که ادامه وضع گذشته کار ساز نیست . همه کس از طوایف مختلف عالم و جاهل دینی و غیر دینی قاصر و مقصر آمده اند و امتحان خود را داده اند ، کاری برای اصلاح عالم از پیش نبرده اند . مومن قاصر بیشتر از این نتوانسته است ، کافر مقصر هم بدتر کرده است . پس بعد از جنگ سوم جهانی این فریاد کارساز است که خداوند در سوره دخان از زبان مردم می گوید : ربنا اکشف عنا العذاب انا مؤمنون . خدایا ایمان آوردیم عذاب را برطرف کن . خدا جواب می دهد : انا کاشفوا العذاب قلیلا انکم عائدون یوم نبطش البطشه الکبرا . یعنی به این زودی با حمله بزرگ جهانی خود این بلای جهانی را از شما برطرف می کنیم و آن حمله بزرگ جهانی قیام امام زمان است . بعد از جنگ جهانی سوم همه علاج درد را در این می دانند که دست به دعا بردارند ، داد بزنند و خدا به دادشان برسد . همه خواهند فهمید که حکومت انسان بر انسان کارساز نیست . حکومت خدا بر انسان کار ساز است . همه از خدا می خواهند به دادشان برسد . می گویند خدایا عذاب را از ما بردار .

     باز در اینجا ممکن است شما سؤال کنید که حکومت امام زمان هم حکومت انسان برانسان است . ایشان یک نفر هستند که مانند سایر انسانها کار می کنند باز هم جنگ انسان با انسان و تکرار زمانهای گذشته است گر چه ممکن است ایشان پیروز شوند ولی باز انسانها بر هم حکومت می کنند شاید مصیبت ها سر جایش باشد ، چگونه علاج می شود ؟

     جواب این است که اشتباه مردم در این است که حکومت آن حضرت را حکومت انسان بر انسان می دانند در حالی که آن حکومت ، حکومت خدا بر انسان است . این امامهای معصوم با بقیه مردم فرق دارند ، سایر مردم اگر چه ممکن است مؤمن و متقی باشند ولی قابل قیاس با امام معصوم نیستند . امام معصوم مستقیما اسباب و ابزار دست خداوند متعال است او در اراده و علم خدا مسغرق است . علم او علم خداست ، قدرت او قدرت خداست ، صنعت او و سیاست او صنعت و سیاست خداست ، اراده او اراده خداست . همان اراده کن فیکونی . اشتباه او اشتباه خداست و خدا اشتباه ندارد . ضعف او ضعف خداست و خدا ضعف ندارد . آن چه می توانید از خدا انتظار داشته باشید از او می توانید انتظار داشته باشید ، خدا محیط به ظاهر و باطن عالم و آدم است آن حضرت هم همینطور . خدا ولایت تکوینی دارد ، یعنی کل کائنات و ذرات در اطاعت او هستند ، کوه و دریا و صحرا و حیوانات فرمان او را اجرا می کنند . به آبهای دریا دستور می دهد کنار بروید موسی و اقوام او عبور کنند . آب دریا کنار می رود . به آتش نمرود دستور می دهد ابراهیم را نسوزانی نمی سوزاند . به نهنگ دریا دستور می دهد یونس را بلع کن اما او را نخوری ، هضم نکنی ، امانت من است او را در شکم خود زندانی کن ، نهنگ او را زندانی می کند . روز دیگر به نهنگ دریا می گوید یونس را در ساحل دریا ( نه داخل دریا ) رها کن ، رها می کند . این ولایت تکوینی است . همین ولایت و قدرت در اختیار امامهای معصوم و مخصوصا در اختیار امام زمان است . کوه و دریا در اختیار آن حضرت و به فرمان اوست . اولا خدا اوضاع عالم و کائنات را تغییر می دهد . گردش زمین به امر او از شرق به غرب عوض می شود . خورشید از مغرب طلوع می کند . جاذبه زمین و کرات به دست اوست . میلیونها انسان را به فضا حرکت می دهد با سرعت فوق سرعت نور آنها را به میان ستارگان می برد . هنگام حرکت به فضا منادی ندا می کند : الا لا یحملن احدکم معه ماء و لا غذا فان معه عصاء موسی و حجره ، یعنی ای کسانیکه دوست دارید با امام به سفر فضا بروید کسی با خودش آب و غذا و توشه مسافرت برندارد زیرا عصای موسی و سنگ چشمه جوشان موسی به دست اوست . هر جا بروید آب وغذا حاضر است اعجاز موسی و عیسی به دست اوست او به تنهایی همه کس و همه چیز است ، هر چه از خدا انتظار دارید از او انتظار داشته باشید . کار و کاسبی انسانها در زمان او تعطیل می شود کار و کاسبی خدا دایر می شود ، پیر و عسل و آب و تمامی غذاها و مایحتاج مردم به اراده او مانند نهر در جریان است پای یک درخت می نشینی هر چه بخواهی آن درخت در اختیارت قرار می دهد بالاخره حکومت او حکومت خداست ، قدرت او قدرت خداست به انسانهائی که داخل قبر خوابیده اند فرمان می دهد حرکت کنید حرکت می کنند وارد زندگی می شوند آن حضرت اگر چه انسان است بنده خداست و لیکن از نظر اعمال قدرت و سایر آثار وجودی مانند خداست پس قیام او قیام خدا و حکومت او حکومت خدا و قدرت او قدرت خداست . اگر چه انسان است ولیکن از نظر آثار وجودی و عملی مانند خدا شناخته می شود همانطور که این 14 نفر معصوم دین کامل خدا را بوجود آوردند همانطور که خدا در حکومت و قدرت خود محیط به همه کائنات است آنها نیز محیط به همه کائناتند . پس آن حضرت را با خدا مقایسه و مقابله کنید نه با خلق خدا .

     فرض کنید آن حضرت بعد از جنگ سوم هسته ای یک دنیای سوخته و نیم سوخته تحویل می گیرد . چگونه اداره می کند ؟ آن همه مریض و سوخته و فلج کور و کر جنگی که دو سوم جمعیت دنیا را نابود می کند ، زنده ها را در چه وضعیتی قرار می دهد ؟ آیا او باز دوا و دارو سازی راه می اندازد ؟ مگر با دوا و دارو عوارض هسته ای برطرف می شود ؟ دو مرتبه کارخانه های اسلحه سازی و ماشین سازی را راه می اندازد دو مرتبه مهندسین هسته ای ساز و ویرانگر دنیا را استخدام می کند و دود دلخ کارخانه ها را راه می اندازد و این زندگی که مردم را خسته کرده است و منفجر شده اند دو مرتبه تکرار می کند یا مردم را به شمشیر و شلاق و سنگ و فلاخن عصر حجر بر می گرداند ؟ اگر چنین است بگو نیاید زیرا مردم از این زندگی ماشینی خسته شده اند ، منفجر شده اند ، صحرا و دریا را به فساد کشانیده اند ، محیط زیست و شرایط زیست را نابود کرده اند . اگر قیام او تکرار همین زندگی است قیام نکند بهتر است و یا اگر می خواهد مردم را به قهقرا برگرداند و به عصر حجر و سنگ و فلاخن ببرد بگو نیاید . آن چطور فرجی است که از طریق تکرار گذشته ها حاصل می شود ؟ یا همان مردمی را که جهنم ساخته اند دو مرتبه برای جهنم سازی استخدام کند . پس یدالله فوق ایدیهم کجا رفته است ؟ او به محض ظهور یک تحول تکاملی بوجود می آورد نه تکرار زندگی قبلی و نه هم قهقرا ، لذا می گوییم زندگی را به صورت اعجازی اداره می کند نه به صورت ماشینی . پس آنچه در ذیل این صفحه در عظمت این بزرگوار می گویم قبول کن ، آن حضرت را در وضع گذشته ها و موجودی ها به حساب نیاور . بدبختی تاریخ از اینجا شروع شد که خود را با اولیاء خدا و اولیاء خدا را با خود قیاس کردند ، مجسمه های گلی را جای خدا و دزد و دغل ها را جای انبیاء نشاندند . آن حضرت در زمانی قیام می کند که این زندگی بکلی از دست مردم خارج می شود ، چنانکه خدا می فرماید یحیی الارض بعد موتها ، زندگی می میرد نه زمین و مردم ، پیرمرد عاجزی که لقمه ای یا شربتی از آب و غذا نمی تواند استفاده کند پیش از مرگ مرده است ، مرگ زندگی غیر از مرگ مردم است . کسی که خانه و زندگی را سر او کوبیده اند و او را آواره نموده اند زندگی اش مرده است گرچه خودش زنده و آواره باشد . جنگ سوم هسته ای زندگی مردم را می کشد گر چه بعضی زنده باشند چنانکه خدا فرمود پیش از ظهور یا هلاک می شوند یا سخت در عذاب قرار می گیرند . پس این جنگ سوم زندگی را می کشد گرچه بعضی زنده باشند و آن بزرگوار زندگی را زنده می کند . او نمی آید سر کوچه بایستد و داد بزند که ای مردم من امام زمان هستم . کی قبول کند یکی رد نماید . او با یک سخنرانی کره زمین را فتح می کند وقتی که خود را معرفی می کند ، سخنرانی می کند هر کس هر جا باشد او را در یک قدمی خود می بیند و سخنرانی او را به زبان خودش می شنود بدون اینکه صدا و سیمایی در کار باشد همانطور که سخنرانی او در یک آن به همه جا می رسد قدرتش هم در یک آن به همه کس و همه چیز احاطه دارد هر کاری را که ابر قدرتها با صدا و سیما و مخابرات انجام می دهند او با اراده قاهره الهی و اعجازی انجام می دهد . پس با یک سخنرانی دنیا در قبضه تصرف اوست . دانشجویان زمان آن حضرت صنایع اعجازی یاد می گیرند و صنعت الهی جای صنایع بشری را می گیرد . امام باقر (ع) طبق حدیثی در کتاب تحف العقول در تفسیر آیه حتی تضع الحرب اوزارها می فرماید : به محض ظهور او جنگ تعطیل می شود و تمام اهل عالم یک صدا داد می زنند آمنا آمنا و لیکن آن حضرت ایمان هر کس را قبول نمی کند مگر ایمان پیش از ظهور را . باید چه وضعی بوجود آید که تمام اهل عالم یک صدا و در یک زمان آمنا آمنا بگویند و آن حضرت ایمان واقعی را قبول کند ؟ به این صورت است که آن حضرت خودش و قدرتش در یک جا حاضر باشد . کسی که به تمام معنی بر انسان محیط و مسلط است چرا او را بکشد ؟ کشتن دلیل عجز و عدم تسلط است او صاحب قدرت الهی است . کل بشریت در قبضه تصرف اوست ، احتیاج به کشتن ندارد لذا امام باقر ع می فرماید به محض ظهور او جنگ تعطیل می شود و اهل عالم تمام تسلیم اند . بعد آن حضرت براساس عدم قبول توبه و قبول ایمان قبلی بشریت را تصفیه می کند . ایمان واقعی را قبول می کند نه ایمان ظاهری را . بر اساس این آیه کار میکند که خدا می فرماید : فیومئذ لا ینفع نفسا ایمانها لم تکن امنت من قبل او کسبت فی ایمانها خیرا ( آیه 58سوره انعام ) زیرا ایمان این است که انسان تسلیم حق شود نه تسلیم قدرت چونکه آن حضرت با قدرت قاهره الهی ظاهرمیشود .

     اکثریت مردم اجبارا تسلیم می شوند نه اینکه ایمان می اورند لذا همه جا روایات می گوید یسد باب التوبه یعنی در توبه بسته می شود زیرا تسلیم به قدرت غیر از توبه است توبه ابی سفیانی که تسلیم قدرت پیغمبر می شود توبه به حساب نمی آید لذا مردم زمان یا تسلیم اند که کاری از دستشان نمی آید یا مومنند در اطاعت آن حضرت . آنها که با ایمان قبلی پذیرفته می شوند در بی نهایت موفقیت قرار می گیرند و آنهایی که مومن نبوده تسلیم اند در صفر زندگی واقع می شوند . حدیث می گوید : یخرج ایدیهم صفرا یا می گویند : این مستاصل اهل النفاق و التضلیل پس اهل نفاق و تضلیل تسلیم اند و بیچاره اند لقمه نان و شربت آبی در اختیارشان نیست محروم و معذبند و از مرگ خبری نیست . پس او به محض ظهور با تصفیه عجیب الهی یک مدینه فاضله از انسانهای مومن خالص بوجود می آورد . شهری که میلیونها انسان با هم زندگی می کنند یک نفر پلیس و پاسبان هم وجود ندارد . تمام وابستگان خود را به دعای مستجاب با اراده کن فیکونی مجهز میکند که هر کس هرچه را بخواهد فوری می شود مال وثروت و قدرت و امکانات مانند آب دریا در اختیار مردم قرار می گیرد تمامی وعده هایی که خدا در قرآن گفته به برکت و اراده آن حضرت برای تمامی مومنین فراهم میشود مردگان را زنده می کند مرگ و مرض و قتل و کشتار را از بین می برد زیرا او به علم وقدرت الهی خود چشمه آب حیات است او فرج است او رحمت واسعه الهی و برکت است . پس ای مردم دنیا اگر دوست دارید از برکات وجودی او استفاده کنید همین الان پیش از ظهور ایمان به خدا بیاورید . اسلام و قران را قبول کنید دست از ظلم وستم و قتل و کشتار بردارید والا بعد از ظهور توبه شما قبول نیست و تمامی عذابهایی که در تاریخ به جان مردم انداخته اید از مردم بخودتان برمی گردد به اضافه عذابهاییکه خود رابه آن معذب نموده اید . شما حرارت آتش هایی که در جنگ اول و دوم و جنگ سوم هسته ای بوجود می آورند در فکر خود حاضرکنید آیا کمتر از جهنمی است که خدا در قران وصف می کند ؟ تمامی این عذابها که در جان ضعفا و مظلومین ثبت است به اراده ضعفا و مظلومین به ظالمین بر می گردد ببینید در جنگ 8 ساله بین ایران وعراق چقدر آتش مصرف شده همه این آتش ها از وجود شهدای مظلوم به آتش افروزان بعثی و پشتیبانان آنها برمی گردد . این حرارت ها به اراده شهدا در وجود قاتلها متمرکز می شود و تا ابد می ماند نه رابطه با خدا دارند که این آتش را علاج کند و نه هم در اثر کفر و گناه مستحق رحمت اند که خدا به آنها رحم کند . پس بیایید پیش از وقوع این جنگ هسته ای توبه کنید ، به خدا پناهنده شوید . شاید توبه شما را بپذیرد . ان الله یغفر الذنوب جمیعا تو به شما در ظهور آن حضرت توبه نیست که قبول شود توبه از ترس و عجز یا به طمع تسلیم است نه توبه . توبه اینست که مرض کفر وگناه را بشناسی دکتر این مرض را که خداوند متعال است بشناسی و بعد برای نجات از این مرض به دکتر حقیقی آن مراجعه کنی پس الان توبه کن تا بنور ایمان مرض کفر تو را علاج کند .

     ای عالم ! ای عوام ! ای دانش آموز و ای دانشجو ! ای دکتر و ای پروفسور ! ای فقرا و اغنیایی که هنوز مانند انسانهای عصر حجر و مانند عوام الناس دوره نوح پیامبر دین خدا را به مسخره گرفته اید و این همه آیات روشن خدا را نادیده می گیرید بدانید که سرنوشت شما همین است که یاد آوری شد . وعده خدا نزدیک است فانتظرو انی معکم من المنتظرین .

والسلام علیکم و رحمه الله

 


  
  

با عرض سلام و ادب

کلمه عالم به صورت جمع (عالمین ) هفتادوسه بار در قرآن به کار رفته است و در معناى آن میان مفسرین اختلاف نظر وجود دارد ، عده اى آن را به معناى جماعت انسان ها دانسته و برخى معناى وسیع ترى براى آن در نظر گرفته اند و مفهوم آن را جماعتى که داراى عقل است و انسان و جن و ملائکه را شامل مى شود ، دانسته اند . گروهى دیگر معناى گسترده ترى را براى آن بیان کرده اند و آن این که : آن چه علم انسان شاملش مى شود و عبارت است از جمیع مخلوقات . و نیز به هر نوعى که از افراد و اجزاء تشکیل شده باشد عالم گفته مى شود مانند عالم جماد و عالم نبات و.. که تا عالم اخر که همان عالم نوران است را شامل میشود که روی هم هفت عالم است که بیانکر طرز تکامل در موجودات است که کمان کنم منظور شما همین هفت عالم باشد که اگر چنین است موضوع را میشود بیشتر باز نمود ولی در موارد بعدی باید گفت که آیا جهانى غیر از این عالم محسوس وجود دارد یا نه ؟ بر اساس قرآن و روایات پاسخ مثبت است و به طور کلى مى توان گفت : براى عالم به اعتبارات گوناگون تقسیمات متفاوتى ذکر کرده اند که ذیلا به دو نمونه اشاره مى کنیم

1 . به اعتبار مراحلى که انسان طى مى کند ، در قرآن از سه عالم یاد شده است :

عالم دنیا ، برزخ و آخرت (بقره ، 86 / مؤمنون ، 100)

2 . به اعتبار وجود هستى بر حسب حصر عقلى چهار عالم وجود دارد : عالم ماده (ناسوت ) عالم مثال (ملکوت ) عالم عقل (جبروت ) عالم اسماء و صفات (لاهوت )

در پایان لازم به ذکر است که بر حسب تقسم هاى مختلف ممکن است تقسیمات دیگرى براى عالم ، وجود داشته باشد که چه بسا برخى مستند به قرآن نیز باشند


  
  

عالم ماده چیست؟
عالم ماده همین عالمی است که هم اکنون در آن بسر می بریم که دارای ماده ( دد اصطلاح فلسفه) هست یعنی قوه محض بوده و استعداد پذیرش دارد و همچنین دارای زمان و مکان رن و شکل و اندازه می باشد .

عالم مثال چیست؟

عالم مثال عالمی است که مثل عالم ماده دارای رنگ و شکل و اندازه و ... است ولی مادی نبوده از حرکت و مکان و زمان منزّه است ؛ و از جهاتی شبیه موجوداتی است که ما در خواب می بینیم . عالم مثال دو گونه است مثال نزولی و مثال صعودی ؛ و عالم مثال صعودی از نظر قائلان به آن ، همان عالم برزخ مطرح در زبان اهل شریعت است. عالم مثال نزولی علت عالم ماده بوده و از نظر وجودی بر آن احاطه دارد.

عالم عقل چیست؟
عالم عقل ، عالمی است مجرد(غیر مادی) که حتی از شکل و رنگ نیز منزّه است ؛ از نظر اشراقیون و اصحاب حکمت متعالیه و مکتب عرفانی ابن عربی ملائک عظامی مثل جناب اسرافیل و میکائیل و جبرائیل از موجودات این عالمند ؛ این عالم در سیر نزولی علت عالم مثال و عالم ماده است ؛ ودر سیر صعودی موجودات ، مرتبه ای از مراتب آخرت است . درک حقیقت این عالم جز برای خواصّی از اهل حکمت و عرفان که رشد وجودی بالایی یافته اند میسور نیست. بعد از رحلت از دنیا نیز هرکسی به این عالم بار نمی یابد.
عالم ربوبی چیست؟

نظام ربوبی که به تسامح آن را عالم ربوبی هم می نامند همان نظام اسمائی حق تعالی است یا به عبارتی عالم اسماء الهی ؛ که از آن تعبیر به تجلیّات اسمائی هم می شود ؛ نظام اسمائی علت عالم عقل و عالم مثال و ماده است. و خود این نظام واحد ،ظهور ذات حق تعالی است برای خودش ؛ فهم این مرتبه از وجود نیز از درک افراد عادی و بلکه حتی از درک فلاسفه ای که اهل عرفان نیستند هم خارج است ؛ بلکه بسیاری از عرفا نیز به آن بار نمی یابند. در این مرتبه است که حقیقت وجود نمایان می شود ؛ چرا که وجود و موجود خود یکی از اسماء حق تعالی است ؛ و از این مرتبه است که وجود به تمام عوالم سریان می یابد.


  
  


1دیدگاههاى متفاوتى درباره آینده جهان وجود دارد؛ بعضى از دریچه یأس و ناامیدى و با ملاحظه قدرتهاى اتمى که در اختیار سران ظلم و بیداد قرار دارد، مى‏گویند که جهان به‏سوى یک جنگ جهانى و فراگیر پیش مى‏رود که در آن، بشریت گور خود را کنده و تمدن کنونى را از بین خواهد برد. در ظاهر، قراین و شواهد، این دیدگاه را تأیید مى‏کند؛ چرا که عواطف انسانى بشدت کاهش یافته، فاصله طبقاتى بین غنى و فقیر در حال گسترش است، مفاسد اخلاقى و جنایات در میان جامعه‏ها رو به افزونى است، اختلافات و اصطکاک بین دولتها روز به روز عمیقتر مى‏شود و درگیریهاى منطقه‏اى و مرزى میان کشورها شتاب بیشترى به خود گرفته است.

از طرف دیگر، سازمان ملل که یک نهاد بین‏المللى است و با هدف برقرارى صلح و امنیت در جهان به وجود آمده، نه تنها بى‏خاصیّت شده، بلکه تحت سلطه قدرتهاى بزرگ جهانى درآمده است و آنان براى رسیدن به اهداف و مقاصد شیطانى خود از این سازمان استفاده مى‏کنند. مواد اعلامیه حقوق بشر و قطعنامه‏هاى سازمان ملل که اغلب با اعمال فشار و دسیسه قدرتهاى بزرگ به تصویب مى‏رسد، همیشه اهرم فشارى در دست ابرقدرتهاست تا کشورهاى کوچک و ضعیف را براى پذیرفتن آنچه آنان مى‏خواهند، تحت فشار قرار دهند.

علاوه بر این دو جهت، حس جاه‏طلبى و روحیه استکبارى و جنون قدرت در میان سران کشورها، کافى است که روزى آتش جنگ را روشن کند و تمدن کنونى را به ویرانه‏اى تبدیل سازد. راسل مى‏گوید:اشخاصى هستند و از آن جمله انیشتاین که به زعم آنها بسیار محتمل است که انسان دوره حیات خود را طى کرده باشد و در ظرف سنین محدودى موفق شود با مهارت شگرف علمى خود، خویشتن را نابود سازد.[1]

نتیجه اینکه براساس شواهد ظاهرى، آینده جهان تاریک و نگران کننده است.

بررسى و ملاحظه مسائل فوق کافى است که انسان را نسبت به آینده بدبین و مأیوس سازد.

در مقابل، یک اندیشه و اعتقاد تا اندازه‏اى عمومى و فراگیر در میان همه جوامع و ملل وجود داشته و دارد، مبنى بر اینکه روزى یک منجى آسمانى ظهور خواهد کرد و صلح و عدالت را براى بشر به ارمغان خواهد آورد و بشر در سایه حکومت وى با صلح و صفا و بدور از ناهنجاریهاى ذکر شده خواهد زیست و مدینه فاضله انسانى در آن‏روز تحقق خواهد یافت. البته در چند و چون این اعتقاد و آن منجى بزرگ اختلاف است؛ اما مهم این است که اصل این اندیشه و اعتقاد، بین همه اقوام و ملل و ادیان، مشترک است. ما در اینجا به نقل قسمتى از نظریه‏ها و اندیشه‏ها مى‏پردازیم:

در کتب هندیان: در کتاب «وید» که در نزد هندیان‏از کتابهاى مقدس است، چنین مى‏خوانیم:پس از خرابى دنیا پادشاهى در آخرالزمان پیدا مى‏شود که پیشواى خلق باشد و نام او منصور باشد و تمام عالم را بگیرد و به دین خود درآورد و همه کس را از مؤمن و کافر بشناسد و هر چه از خدا خواهد برآید.[2]

در کتاب «باسک» که آن هم از کتابهاى مقدس هندیان به شمار مى‏رود، آمده است:دور دنیا تمام شود به پادشاه عادلى در آخرالزمان که پیشواى ملائکه و پریان و آدمیان باشد و حق و راستى با او باشد و آنچه در دریا و زمینها و کوهها پنهان باشد، همه را به دست آورد و از آسمانها و زمین آنچه باشد خبر دهد و از او بزرگتر کسى به دنیا نیاید. [3]

در کتاب «وشن جوک»، یکى دیگر از کتابهاى هندیان آمده است:

در اواخر، دنیا به کسى بگردد که خدا را دوست دارد و از بندگان خاص او باشد و نام او فرخنده و خجسته باشد و خلق را زنده کند.[4]

در آیین زرتشت: در آیین زرتشت نیز بشارت و وعده‏هاى صریحى در این زمینه آمده است که قسمتى از آنها را از کتاب «زند»[5]نقل مى‏کنیم.

اى سپیتامان زرتشت، چون زمان سر رود، این دشمنان مانند بن درختى که یک شب سرد زمستانى که برسد و به یک شب برگ بیفکند، تباه شوند. [6]

هنگام گرگان به سر رسد و هنگام میشان اندر آید.[7]

در جاماسب‏ نامه که شامل یک سلسله پرسشهایى است که گشتاسب‏ شاه از جاماسب مى‏کند و او پیشگوییهاى زرتشت را براى گشتاسب‏ شاه نقل مى‏کند، این چنین آمده است:

و هنگام گرگ بشود (سرآید) و هنگام میش اندر آید و هوشیدر (نجات دهنده) زرتشتیان به نمودارى دین پدید آید و انائیه (زیان) و دروشک (دروغ) سرآید و رامش و شادى و خرمى باشد.[8]

در عهد عتیق و جدید: در عهد عتیق و جدید نیز پیشگوییهاى خوش‏بینانه‏اى درباره آینده جهان و ظهور یک منجى آسمانى به عمل آمده است که مواردى از آنها نقل مى‏شود.

به سبب شریران، خویشتن را مشوش مساز و بر فتنه‏ انگیزان حسد مبر؛ زیرا که مثل علف بزودى بریده مى‏شوند و مثل علف سبز پژمرده خواهند شد … و اما منتظران خداوند وارث زمین خواهند شد، هان بعد از اندک زمانى شریر نخواهد بود، در مکانش تأمّل خواهى کرد ونخواهد بود و اما حلیمان وارث زمین خواهند شد … صالحان وارث زمین خواهند بود و در آن تا به ابد سکونت خواهند نمود … و نجات صالحان از خداوند است و در وقت تنگى، او قلعه ایشان خواهد بود و خداوند ایشان را اعانت کرده نجات خواهد داد، ایشان را از شریران خلاص کرده، خواهد رهانید زیرا بر او توکل دارند.[9]

اگر چه تأخیر نماید، برایش منتظر باش زیرا که البته خواهد آمد و درنگ نخواهد نمود … بلکه جمیع امتها را نزد خود جمع مى‏کند و تمامى قومها را براى خویشتن فراهم مى‏آورد.[10]

زیرا همچنان که برق از مشرق ساطع شده تا به مغرب ظاهر مى‏شود، ظهور پسر انسان نیز چنین خواهد شد … و پسر انسان را ببینند که برابرهاى آسمان، باقوت و جلال عظیم مى‏آید و فرشتگان خود را با صور بلند آواز فرستاده، برگزیدگان او را از بادهاى اربعه از کران تا به کران فلک فراهم خواهند آورد … امّا از آن روز و ساعت هیچ‏کس اطلاع ندارد حتى ملائکه آسمان جز پدر من و بس … لکن این را بدانید که اگر صاحب خانه مى‏دانست در چه پاسى از شب دزد مى‏آید، بیدار مى‏ماند و نمى‏گذاشت که به خانه‏اش نقب زند لهذا شما نیز حاضر باشید زیرا در ساعتى که گمان نبرید پسر انسان مى‏آید.[11]

کمرهاى خود را بسته چراغهاى خود را افروخته بدارید و شما مانند کسانى باشید که انتظار آقاى خود را مى‏کشد که چه وقت از عروسى مراجعت کند تا هر وقت آید و در را بکوبد، بى‏درنگ براى او باز کنند … لکن اگر آن غلام در خاطر خود گوید آمدن آقایم به طول انجامید و به زدن غلامان و کنیزان و به خوردن و نوشیدن و مى‏گسارى شروع کند، هر آینه مولاى آن غلام آید در روزى که منتظر او نباشد و در ساعتى که او نداند.[12]

در آفتاب و ماه و ستارگان علامات خواهد بود و بر زمین تنگى و حیرت از براى امتها روى خواهد نمود به سبب شوریدن دریا و امواجش و دلهاى مردم ضعف خواهد کرد از خوف و انتظار آن وقایعى که بر ربع مسکون ظاهر مى‏شود زیرا قوّات آسمان متزلزل خواهد شد و آن‏گاه پسر انسان را خواهند دید که برابرى سوار شده با قوت و جلال عظیم مى‏آید و چون ابتداى این چیزها بشود، راست شده سرهاى خود را بلند کنید از آن جهت که خلاصى شما نزدیک است.[13]

همان‏گونه که ملاحظه می شود، در کتابهاى هندیان، زرتشت و عهدین، حکومت جهانى صالحان پیش‏بینى شده است و مى‏دانیم که تا کنون چنین چیزى اتفاق نیفتاده و حکومت پیامبر اکرم (ص) نیز بر بخشى محدود از کره زمین تحقق پیدا کرد. بنابراین با توجه به پیشگویى این کتابها باید جهان در انتظار چنین روز فرخنده‏اى بنشیند.

ناگفته نماند، از آنجا که بطور قطع دست تحریف در کتابهاى ذکر شده راه یافته است، نمى‏خواهیم از آنها براى اثبات مدعاى خود به عنوان دلیل استفاده کنیم، بلکه هدف ما، در درجه اول آشنایى با دیدگاه ملل و ادیان در مورد آینده جهان و بشریت و در مرحله دوم تأیید بر مطلب است و اینکه اگر شیعه با توجه به وعده‏ها و پیشگویى قرآن، در انتظار تحقق یک حکومت جهانى الهى به سر مى‏برد و معتقد است که آینده جهان از آنِ صالحان و پرهیزکاران است و بینشهاى مادى و بدبینانه نسبت به آینده تاریخ را محکوم مى‏کند، در این اندیشه و اعتقاد تنها نیست و پیرو هیچ دین و مذهبى نمى‏تواند او را در این اندیشه تخطئه کند؛ بلکه از آنجا که قرآن تنها کتاب آسمانى است که مصون از هر تغییر و تحریفى است و اعتبارش صد در صد و قطعى است، دیگر کتابهاى آسمانى تحریف شده که بنحوى مسأله ظهور و برقرارى عدالت در آینده تاریخ را مطرح کرده‏اند، در طرح اصلِ مسأله، دلیلى بر اعتبار پیدا مى‏کنند.

اکنون به بررسى دیدگاه قرآن در مورد آینده جهان مى‏پردازیم.

آینده جهان از دیدگاه قرآن‏

قرآن کریم در موارد مختلفى با تعبیرهاى متفاوت به این مسأله پرداخته و با قاطعیت وتأکید اعلام کرده که جهان آینده، جهان صالحان و پرهیزکاران خواهد بود و اراده خداوند بر پیروزى یکتاپرستان و بندگان شایسته اوست. به آیه [14] شریفه زیر توجه کنید:

 «وَعَدَاللَّهُ الَّذینَ امَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِى‏الْارْضِ کَمَااسْتَخْلَفَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لُیمَکِّنَنَّ لَهُمْ دینَهُمُ الَّذىِ ارْتَضى‏ لَهُمْ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً یَعْبُدُونَنى‏ لا یُشْرِکُونَ بى‏ شَیْئاً …»؛[15] خداوند به کسانى از شما که ایمان آورده و عمل صالح انجام داده‏اند، وعده مى‏دهد که آنها را بطور قطع خلیفه روى زمین خواهد کرد همان‏گونه که به پیشینیان خلافت روى زمین بخشید و دین و آیینى را که براى آنها پسندیده پا بر جا و ریشه‏دار خواهد ساخت و ترس آنها را به امنیت و آرامش تبدیل خواهد کرد، بگونه‏اى که تنها مرا بپرستند و چیزى را براى من شریک نگیرند.

در هر وعده سه رکن وجود دارد: وعده دهنده که در اینجا خداوند است، وعده گیرنده که مؤمنان صالحند و سوم موارد وعده که در آیه فوق عبارتند از:

1- استخلاف و حکومت روى زمین به نمایندگى از خداوند.

2- تمکین دین که نفوذ معنوى و حکومت قوانین الهى بر تمام پهنه زندگى است.

3- تبدیل خوف به امنیت و برطرف شدن تمام عوامل ترس و ناامنى و جایگزین شدن امنیت کامل و آرامش در همه زمین، آرامش و امنیت ریشه‏دار و دایمى نه ظاهرى و نسبى که در جهان امروز شاهد آن هستیم چرا که امنیت حاکم بر جهان امروز بر اثر تعادل قواى نظامى و سلاحهاى ویرانگر میان قدرتهاى دنیاست و هر روزى که این تعادل بر هم بخورد، پایه‏هاى این امنیت کاذب و نسبى نیز فرو خواهد ریخت و در واقع مى‏توان گفت که بر جهان تعادل وحشت حاکم است نه امنیت.

همچنین در آخر آیه، هدف نهایى از تحقق حکومت واحد الهى بر پهنه گیتى، چنین ذکر شده که مردم تنها خدا را بپرستند و چیزى را شریک او قرار ندهند. و این هدف، راه حکومت الهى را از راه حکومتهاى غیر الهى جدا مى‏کند، چرا که هدف نهایى در آنها، برخوردارى همه از رفاه برتر و بهره‏مندى بیشتر از لذایذ مادى است.

باید توجه داشت که وعده قرآن نسبت به تحقق حکومت صالحان در پهنه زمین، نوعى پیشگویى نسبت به فراهم شدن زمینه پذیرش دین حق در سطح وسیعى نیز هست.

و از نظر روایات اسلامى نیز افراد و گروههاى ممتازى با عنایتهاى خداوندى، موانع تشکیل حکومت واحد جهانى را از سر راه برداشته، زمینه را براى تحقق آن فراهم مى‏کنند.[16]

نتیجه اینکه از دیدگاه قرآن با وجود همه عوامل یأس‏آور ظاهرى، باید نسبت به آینده خوشبین بود و در انتظار تحقق وعده الهى در مورد حکومت صالحان بر تمام گیتى نشست و عنصر بدبینى و یأس نسبت به آینده جهان را از خود طرد کرد.

خلاصه‏

هر چند مشاهده وضع جوامع امروز، انسان را نسبت به آینده جهان بدبین مى‏سازد، امّا اعتقاد عمومى ملل و ادیان مختلف از هندیان، زرتشتیان، یهود، نصارى و مسلمانها بر این است که روزى یک منجى آسمانى ظهور خواهد کرد و عدالت را در پهنه زمین گسترش خواهد داد و بشارت این ظهور، در کتابهاى مورد اعتماد آنان آمده است. البته از آنجا که دست تحریف در کتابهاى آسمانى پیشین راه یافته، نمى‏خواهیم آنها را به عنوان دلیل مدعاى خود ذکر کنیم، بلکه آنها را به عنوان مؤید آورده‏ایم و اینکه شیعه در اعتقاد به «ظهور» تنها نیست و کسى نباید او را در این عقیده تخطئه کند.

خداوند در قرآن به مؤمنان صالح وعده مى‏دهد که حکومت آینده جهان از آن شما خواهد بود و دین برقرار شده، امنیت کامل همه جا را فرا خواهد گرفت تا انسانها در محیط سالم به پرستش خدا بپردازند.

این پیشگویى، نوعى پیشگویى فراهم شدن پذیرش دین حق در سطح وسیع نیز هست.

نتیجه اینکه براساس تعلیمات قرآن باید نسبت به آینده جهان امیدوار و خوشبین بود و در انتظار ظهور نشست.[17]

________________________________________

[1] . قیام و انقلاب مهدى، شهید مطهرى، ص 58، انتشارات حکمت.

[2] . ادیان و مهدویت، محمد بهشتى، ص 16، چاپ اول، انتشارات امیرکبیر؛ مجموعه‏اى از گفتارها درباره حضرت مهدى( عج)،( گفتار ششم از آقاى مهدى‏پور- قم)، ص 115، چاپ پنگوئن.

[3] . ادیان و مهدویت، ص 18؛ مجموعه‏اى از گفتارها درباره حضرت مهدى( عج)، ص 115?

[4] . ادیان و مهدویت، ص 18؛ مجموعه‏اى از گفتارها درباره حضرت مهدى( عج)، ص 115?

[5] . این کتاب شامل یک رشته حوادثى درباره آینده ملت و دین ایران است که اورمزد( خداى خوبیها) وقوع آنها را به زرتشت پیشگویى مى‏کند، این پیشآمدها هر کدام در دوره مشخصى اتفاق مى‏افتد، دوره‏هاى ماقبل آخر( یا آخرالزمان) هنگام تاخت و تاز اهریمن‏نژادان است تا اینکه« سوشیانس»( منجى آخرالزمان) نژاد دیوان و اهریمنان را ریشه‏کن مى‏سازد.

[6] . کتاب« زند و هومن‏یسن»( مسأله رجعت و ظهور در آیین زرتشت)، ص 60، چاپ سوم، انتشارات امیرکبیر. این کتاب در اواخر دوره پادشاهى خسرو اول یا کمى بعد از او از« اوستا» ترجمه شده است. ر. ک. همان، ص 13?

[7] . زند و هومن یسن، ص 66?

[8] . همان، ص 120، گفتنى است که شرح داخل پرانتز از خودِ آن کتاب نقل شده است.

[9] . عهد عتیق، کتاب، مزامیرداود، مزمور 37?

[10] . همان، کتاب حیقوق‏نبى، باب 3?

[11] . عهد جدید، انجیل متى، باب 24?

[12] . همان، انجیل لوقا، باب 12?

[13] . همان، باب 21?

[14] . در این زمینه به آیات زیر نیز رجوع کنید: توبه( 9)، آیه 33؛ فتح( 48)، آیه 28؛ انبیا( 21)، آیه 105؛ اعراف( 7)، آیه 128؛ قصص( 28)، آیه 5?

[15] . نور( 24)، آیه 55?

[16] . ر. ک. قیام و انقلاب مهدى( عج)، ص 67?

[17] .امامت حضرت مهدی(عج) از دیدگاه ما، علیرضا علی نوری.

موسسه آموزشی – پژوهشی مذاهب اسلامی




  
  
   1   2      >