*بروز فتنه بزرگ سال 88 :
در واقع فتنه سال 88 برآیند همه فتنههایی بود که از پیش از پیروزی انقلاب تا دوره خاتمی با هدف در هم کوبیدن یا انحراف انقلاب اسلامی در فضای داخلی و بینالمللی علیه انقلاب دنبال شده بود و به صور مختلف فعالیت میکردند.
2 ـ ارتباط داخل و خارج :
با مرور مسایل پس از انتخابات بخصوص در فاصله 8 ماهه تیر تا بهمن 1388 این نکته کاملاً ثابت میشود که پیوند روشنی میان به صحنهآمدن همزمان اصحاب فتنه در ایران و سران دولتهای غربی وجود داشته است. حضور عناصر میدانی فتنه در رسانههای آمریکایی و محافل وابسته به سیا پس از رو به افول گذاشتن فتنه در ایران هم سند جداگانهای برای اثبات این پیوستگی است. بعضی از این عناصر نظیر ابوالفضل فاتح، محسن مخملباف، محسن سازگارا، واحدی و مهدی هاشمی اکنون هم بهعنوان رابطهای سران فتنه با خارج به ایفای نقش علنی میپردازند و هیچگاه سران فتنه نمایندگی آنان از سوی خود -که با صراحت از سوی آنان اعلام شده است- را نادرست اعلام نکردهاند.
یک گزارش که پس از اعلام علنی از سوی سران فتنه تکذیب نگردیده، بیانگر آن است که در اردیبهشت 1387 - 13 ماه قبل از انتخابات ریاست جمهوری ایران- جلسهای در واشنگتن با حضور عناصر ضدایرانی دولت آمریکا به همراه چند تن از عناصر ایرانی مخالف جمهوری اسلامی -از جمله دکتر ابراهیم یزدی دبیرکل نهضت آزادی- برگزار گردیده است. در این جلسه روی پدیده تقلب در انتخابات 88 و تلاش نظام برای پیروزی دوباره دکتر محمود احمدینژاد و لزوم تشکیل کمیتهای ذیل عنوان«صیانت از آراء» از سوی اصلاحطلبان تأکید شده است. پس از این جلسه دیداری میان ابراهیم یزدی و فرزند یکی از سران فتنه در تهران برگزار میشود. در این دیدار یزدی میگوید: مهمترین مسئله انتخابات آینده باید مسئله «تقلب» باشد و این موضوعی است که ابتدا باید توسط یک چهره موجه مرتبط با نظام مطرح شود چرا که طرح ابتدایی موضوع از طرف افراد یا گروههایی که «خودی نظام» تلقی نمیشوند، پروژه را خراب میکند و به جایی نمیرسد.
متعاقب این موضوع پدر این فرد که در آن زمان یک روحانی دارای موقعیت برجسته در نظام بود، شهریور ماه 87 در جمع عدهای از روحانیون مشهد نسبت به سلامت انتخابات ابراز نگرانی میکند. حدود 3 ماه بعد «کمیته مشترک صیانت آراء» از سوی جریان اصلاحطلب با محوریت احزاب کارگزاران، مجمع روحانیون، مشارکت و مجاهدین انقلاب اعلام موجودیت کرده و در اعلامیهها و اظهارنظرهای پیاپی صلاحیت دولت و شورای نگهبان را برای برگزاری انتخابات زیر سؤال برده و خواستار تشکیل «هیئت مستقل برگزاری انتخابات» و خلع ید از شورای نگهبان و وزارت کشور شدند. در آذرماه 87 مصطفی تاجزاده عنصر برنامهریز این کمیته بهصورت رسانهای از مراجع عظام تقلید درخواست میکند که نظام را وادار به پذیرش هیئت مستقل انتخابات کرده و خود نمایندگانی را برای عضویت در هیأت معرفی نمایند که این در واقع مخدوشکردن داوری رهبری در امر انتخابات بود. همزمان این کمیته نسبت به فعالیت بسیج و سپاه در انتخابات ابراز نگرانی کرده و نظام را متهم میکند که برای کانالیزهکردن انتخابات، مأموریتهای ویژهای به این نیروها واگذار کرده است.
در این بین پس از یک ماه از اعلام کاندیداتوری سید محمد خاتمی، میرحسین موسوی 20 اسفند 87 اعلام کاندیداتوری کرده و شش روز بعد، محمد خاتمی استعفا میدهد. این جابجایی در اسفند 87 معنای خاصی داشت و از این رو بسیاری از نیروهای سیاسی چنین رخدادی را نشانه عزم این جریان برای برهمزدن انتخابات ارزیابی کردند. روزنامه کیهان در تاریخ 24 بهمن 87 در سر مقالهای با عنوان « برای مشارکت یا برهمزدن» از این توطئه پردهبرداری کرد. در آن مقطع در مورد پذیرش کاندیداتوری محمد خاتمی از سوی نظام تردیدی وجود نداشت ولی پذیرش میرحسین موسوی از سوی نظام- به دلیل سوابق منفی او در بحث ولایتفقیه و عدم نظامپذیری- با تردیدهایی مواجه بود. اما نظام این اشکال را نادیده گرفت و کاندیداتوری موسوی را پذیرفت اما کاملاً واضح بود که او چه پیروز شود و چه شکست بخورد چالشهای مهمی را علیه نظم به وجود میآورد.
همزمان با این تحولات کشورهای غربی به برجستهسازی چهره موسوی میپرداختند و عملاً همه تدارکات خود را برای تقویت او به کار گرفتند.
اگر نگاهی به سیاستهای رسمی و رسانهای کشورهای غربی و همپیمانان منطقهای آنان در فاصله آذرماه 87 تا انتخابات خرداد 88 و پس از آن، بیاندازیم به وضوح نقش مکمل آنان در ترویج مهندس موسوی مشاهده میکنیم. در این میان تلویزیون فارسی بی بی سی که اساساً از آذرماه 87 شروع به کار کرد، تلویزیون V.O.A آمریکا و سایتهای فارسی الجزیره قطر و العربیه عربستان یک جبهه مشترک رسانهای به نفع موسوی به وجود آورده و در حالیکه مراکز تحقیقاتی آنها پیروزی دکتر احمدینژاد را قطعی اعلام کرده بودند، میرحسین را پیروز قطعی اعلام کرده و در عین حال روی جدیبودن احتمال تقلب به نفع احمدینژاد تأکید مینمودند. خود این موضوع دلیل مستقلی بود که پیوستگی داخل و خارج را نشان میداد.
یکی دیگر از موارد، به میدانآمدن سایتهای اینترنتی «تویتر»، «فیس بوک» و «یوتیوب» بود. این سایتها علیالظاهر خصوصی بودند و با مبدأ اروپا اداره میشدند ولی خبرهای بعدی بیانگر آن بود که اینها شبکههایی آمریکاییاند که توسط سازمان سیا راهاندازی شده بودند. به عنوان مثال چند ماه پس از فتنه 88، باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا اعلام کرد که ما به تویتر دستور دادیم که تعمیرات فنی را تا زمان برگزاری انتخابات ریاست جمهوری ایران به عقب بیاندازد تا اخلالی در ارتباط با معترضان انتخاباتی ایران پدید نیاید.
کما اینکه تلویزیون بیبیسی فارسی یک هفته قبل از زمان انتخابات ریاست جمهوری ایران برنامههای خود از 6 ساعت در روز به 24 ساعت در روز تبدیل کرد و از ظهر روز 22 خرداد- روز انتخابات- گزارشهای پی در پی مبتنی بر تقلب گسترده در انتخابات و در عین حال پیروزی قطعی میرحسین موسوی خبر میداد. این تلاشها از 11 شب روز انتخابات تشدید گردید. حدود دو هفته بعد نیروی انتظامی ساختمانی متعلق به کمیته صیانت از آراء در منطقه تجریش را مورد بازرسی قرار داد و مشخص شد که بیبیسی فارسی در این ساختمان استقرار داشته است.
البته فعالیت مراکز غرب برای ایجاد فتنه 88 بسیار بیش از این است یک گزارش بیانگر آن است که حداقل 19 مرکز مجرب و برخوردار از کارشناسهای امور ایران در فاصله سالهای 1380 تا 1388 روی پروژه تغییر ایران متمرکز بودهاند و در ماههای منتهی به انتخابات تا یک سال پس از آن به حجم فعالیت خود به شدت افزودهاند. این مراکز شامل مؤسسه بروکینگز، شورای روابط خارجی، بنیاد صلح بینالمللی کارنگی، بنیاد آمریکای جدید، بنیاد ملی برای دموکراسی، مرکز کارتر، بنیاد جامعه باز، مؤسسه سیاست خاور نزدیک واشنگتن، بنگاه رند ،کمیته خطر کنونی، بنیاد دموکراسی در ایران، خانه آزادی، مرکز مطالعات استراتژیک و راهبردی ،مؤسسه هادسون، بنیاد هریتیج، مؤسسه امریکن اینتر پرایز، مؤسسه هوور، مؤسسه کیتو و مرکز پیشرفت آمریکا میشود.
بعضی از این مؤسسات از جمله بنیاد هریتیج و مؤسسه سیاست خاور نزدیک واشنگتن حداقل 40 نشست تخصصی درباره ایران برگزار و مسایل ایران را از نزدیک رصد کردهاند. در همه این مراکز- تقریباً- بدون استثنا بین 3 تا 15 نفر از عناصر ایرانی مرتبط با جریان فتنه همکاری داشتهاند و این نیروها علاوه بر مشارکت در بحثها و طرحها سایتهایی را به زبان فارسی برای کمک به انتقال پیامهای فتنهگران راهاندازی کردهاند این سایتها که متعلق به همان مراکز 19 گانه بودهاند شامل گذار- متعلق به خانه آزادی- و سردبیری فاطمه حقیقتجو، «توانا»- متعلق به مرکز آزادی خاورمیانه- ، «پنجره»- متعلق به بنیاد ملی برای دموکراسی-،و سردبیری هاله اسفندیاری، «راهبرد»- متعلق به بنیاد ملی برای دموکراسی- و سردبیری منوچهر محمدی، واشنگتن پریزم- متعلق به مؤسسه امنیت جهانی-، «ردیاب ایران»- متعلق به مؤسسه اویکن اینتر پرایز- و سردبیری امیرعباس فخرآور، «ابتکار امنیتی ایران» - متعلق به مؤسسه سیاست خاور نزدیک واشنگتن- و سردبیری مهدی خلجی و «چراغ آزادی»- متعلق به مؤسسه کیتو- میشوند.
این مؤسسات به همراه جریان داخلی فتنه قرار بود، تغییرات بنیادین را در ایران رقم بزنند. رهبر معظم انقلاب اسلامی، یک هفته پس از شروع فتنه، در خطبههای نماز جمعه ضمن افشای طرح مشترک غرب و فتنهگران داخلی، چرایی شکست این طرح را بیان کردند: «خیال کردند ایران هم گرجستان است. یک سرمایهدار صهیونیست آمریکایی- جورج سروس- چند سال قبل از این، طبق ادعای خودش که در رسانهها نقل شد، گفت من 10 میلیون دلار خرج کردم و در گرجستان انقلاب مخملی راه انداختم، حکومتی را بردم، حکومتی را آوردم، احمقها خیال کردند جمهوری اسلامی ایران و این ملت عظیم هم مثل آنجاست ! ایران را با کجا مقایسه میکنید؟ مشکل دشمنان ما این است که هنوز هم ملت ایران را نشناختهاند».
جالب این است که هم فتنهگران داخلی و هم دولتهای غربی از حداکثر فشار برای ایجاد تغییر در ایران استفاده کردند. فتنهگران داخلی با اصرار بر ابطال انتخابات و به خیابان کشاندن مخالفان و هواداران خود و تخریب و به آتشکشیدن مساجد و کشتن دهها شهروند بیگناه کشور جلو آمدند و دولت آمریکا ضمن کنارگذاشتن تمام قواعد حقوقی ناظر بر مواجهه با یک کشور مستقل، نیروهای نظامی خود را برای دخالت نظامی در ایران- در صورت عدم توانایی حکومت در مهار شورشهای انتخاباتی- به حال آماده باش درآورد و از طریق عراق به سمت مرزهای غربی ایران گسیل کرد.
3. گام آغازین دعوت به شورش :
شورشهای خیابانی و درگیری خونین علیه نظام ابتدا در بیانیهها، نامههای سرگشاده و کنفرانسهای خبری بروز پیدا کرد و سپس به کف خیابانها کشیده شد. حجتالاسلام هاشمیرفسنجانی سه روز پیش از روز برگزاری انتخابات در اقدامی غیر معمول نامه سرگشادهای خطاب به رهبر معظم انقلاب صادر کرد. این نامه آکنده از خشم و فاقد سلام و والسلام که در مکاتبات مذهبی میآید، بود.
هاشمی در این نامه از نشانههای پیدایی شعلههای آتشفشان در خیابانها، میادین و دانشگاهها در صورت پیروزی محمود احمدینژاد خبر داد و تنها راه علاج را در رد صلاحیت احمدینژاد دانست. نامه هاشمی علاوه بر پخش در رسانههای خارجی و بسیاری از رسانههای داخلی به صورت انبوه چاپ و از طریق هزاران عامل به دست عابران در خیابانهای تهران داده میشد و این موضوع کاملاً از تلاش جدی جریان فتنه برای ایجاد آشوب و درگیری گسترده خبر میداد. اشاره هاشمی به «آتشفشانها» در «دانشگاهها» در واقع تهدید نظام به استفاده از ظرفیت دانشگاه آزاد اسلامی بود. بعدها مشخص شد که در این دانشگاه با محوریت فرزندان هاشمی تلاش گستردهای برای کشاندن دانشجویان و اساتید به خیابانها صورت گرفته است. این دانشگاه در فاصله تیر تا بهمن 88 نقش زیادی در زنده نگهداشتن روند اعتراض علیه نظام ایفا کرد.
4ـ پروژه تقلب برای واژگونی نظام :
بحث پروژه تقلب برای اثرگذاری بر انتخابات نبود بلکه از اساس برای تغییر بنیادی نظام دنبال شد. بعدها که عناصر میانی فتنه بازداشت شدند، مصطفی تاجزاده ضمن اعتراف به اینکه در انتخابات تقلب عمدهای که نتیجه را دگرگون کند، رخ نداده است، فاش کرد که بحث تقلب همه ماجرا نبوده است. او در پاسخ به این سؤال که با ابطال انتخابات هم بار دیگر در انتخابات کاندیدای آنها شکست میخورد پس فایده این طرح چه بود، گفت: «اگر نظام ابطال انتخابات را میپذیرفت، آنگاه ما بحث عدم صلاحیت شورای نگهبان و وزارت کشور و به طور کلی نهادهای نظام را برای برگزاری مجدد انتخابات، دنبال میکردیم و نظام را سازوکار دیگری که لازمه آن تعویق یکساله انتخابات بود، وادار میکردیم.
در این یکسال طبعاً نهادهای نظام بهخصوص دولت به تعلیق درمیآمد و اوضاع از کنترل نظام خارج میشد، آنگاه در این یکسال ما زمینه تغییرات اساسی در نظام را فراهم میکردیم.»
موضوع دیگر این بود که فضای روانی ایجادشده میتوانست به پیروزی میرحسین موسوی منجر شود. اسناد و خبرهای موثق بیانگر آن است که میرحسین موسوی و جریان فتنه حامی وی در نظر داشتند بلافاصله پس از پیروزی، اعلامیهای صادر کرده و فهرستی از تغییرات اساسی را منتشر و از هواداران خود بخواهند تا تحقق آنها، خیابانها را ترک نکنند. در صدر این فهرست، تغییر قانون اساسی و حذف ولایتفقیه قرار داشت کما اینکه جریان فتنه بعد از شکست در انتخابات هم همه فشار خود را روی رهبری نظام متمرکز کرد. راهپیمایی 25 خرداد 88 یک راهپیمایی اعتراضی به حساب آمد ولی راهپیمایی 30 خرداد- یک روز پس از فراخوان رهبری به آرامش و دعوت به تعقیب ادعاها از مجاری قانونی- برای شکستن حریم رهبری و فصلالخطاب بودن او طراحی و بعد هم در بیانیههای پیدرپی تعقیب گردید.
هاشمی رفسنجانی هم در خطبه 26 تیرماه 88 خود با عبور از نظرات و فعالیتهای رهبری برای مدیریت بحران، تحقق خواستههای این جریان را مورد تأکید قرار داد. او در این خطبهها بار دیگر نتیجه انتخابات را مبهم خواند و از رهبری نظام خواست تا از فتنهگران بازداشتشده دلجویی کند. او در این خطبه حتی با بیانی مخدوش از عبارتی از پیامبر عظیمالشأن (ص) خطاب به امیرالمؤمنین (ع)، به طور ضمنی از رهبری خواست که از کار کنارهگیری کند. این در حالی است که حق امیرالمؤمنین در جانشینی پیامبر و بطلان مدعیان حکومت پس از رحلت پیامبر (ص) نزد همه شیعیان و بسیاری از برادران اهل سنت کاملاً ثابت است و امیرالمؤمنین علیرغم آن همه مخالفتهای معاندان، لحظهای کار تصدی جامعه اسلامی را به فتنهگران واگذار نکرد و پس از خود نیز امت را به تبعیت از امام مجتبی (ع) ترغیب فرمود.
*جمع به ظاهر اضداد در فتنه 88 :
جریان کارگزاران، مشارکت، مجاهدین، مجمع روحانیون و حزب اعتماد ملی و افرادی نظیر سید محمد خاتمی، مهدی کروبی و میرحسین موسوی که زمانی خود را چپ لقب داده و زمانی به خود «خط امام» میگفتند، بعد از انتخابات ریاست جمهوری 1376 خود را اصلاحطلب میخواندند و مدعی بودند، نظام، قانون اساسی و ولایتفقیه را قبول داشته و به آن ملتزم هستند در فتنه 88 همه این ادعاها را کنار گذاشتند و با بدنامترین گروهکها و جریانات ضداسلامی هماهنگ و همراه شدند.
در فتنه 88 همه دولتهای غربی و مراکز جاسوسی آنها از جمله 17 سفارتخانه غربی مستقر درتهران حضور داشتند و این حضور هم عمدتاً علنی و شدید بود. علاوه بر آن سلطنت طلبها، تودهایها، چریکهای فدایی، منافقین، نهضت آزادی، ملیمذهبیها، گروهکهای تروریستی نظیر تندر، پژاک و جندالشیطان- گروهک ریگی- هم حضور کاملاً فعالی در فتنه 88 داشته و بسیاری از عوامل آنها هم در آشوبها دستگیر شدند علاوه بر اینها اوباش و فواحش و لاتهای تهران هم فتنه را همراهی میکردند. با این وصف اصلاحطلبی نقاب از چهره برداشت و نشان داد که بسیار منافق است.
این همراهی هویتی ایدئولوژیک هم پیدا کرده بود. میرحسین موسوی در مناظرات انتخاباتی نظام را متهم کردکه منافع ملی را قربانی دفاع از فلسطین کرده و از فلسطینیها فلسطینیتر شده است. چند هفته بعد عوامل نفاق و گروهکهای مدعی اصلاحطلبی در خیابانهای تهران شعار نه غزه نه لبنان سردادند.
میرحسین موسوی در بحث هستهای، نظام را متهم کرد که با سوء مدیریت، پرونده ایران را به شورای امنیت برده است حدود دو سال بعد سایت او –کلمه- با تهدیدات غرب علیه ایران همراه شد و نوشت: «نظام باید اعتماد آمریکا را جلب کند و رهبری بدون درنگ ضمن عذرخواهی از آمریکا، همه فعالیتهای هستهای کشور را به حالت تعلیق درآورد.» میرحسین موسوی در مناظره انتخاباتی سیاست خارجی ایران در منطقه را شکست خورده خواند و مدعی شد که ایران در منزویترین دوره خود در 100 سال اخیر قرار دارد. حدود دو هفته بعد جریان فتنه در خیابانهای تهران شعار میدادند عراق را رها کنید و به درون مرز بازگردید. در واقع مجموعه این مباحث و رخدادهای پس از انتخابات نشان داد که جریان فتنه با خارج بسته و در یک طرح مشترک استحاله نظام را دنبال میکنند. میتوان با این وصف پاسخ به این سؤال که اگر موسوی در انتخابات پیروز میشد چه بر سر آرمانهای الهی امام و منافع ملی و در نتیجه امنیت ملی ایران میآمد، کار دشواری نیست.
5ـ خطاهای استراتژیک جریان فتنه : جریان خارجی و داخلی فتنه با توهم موفقیت، هرچه را که در درون داشت، بروز داد. در واقع در فتنه 88 همه دارایی جریان به صحنه آمد چرا که آنان تردیدی در پیروزی خود بر انقلاب نداشتند. از لحاظ داخلی، جریان فتنه از مؤسسه تنظیم و نشر آثار حضرت امام (ره) تا سازمان تروریستی منافقین که هزاران نفر از یاران و پیروان حضرت امام را به شهادت رسانده بود، امتداد داشت و از بعد خارجی رژیمهای عربستان سعودی تا آمریکا را در بر میگرفت. همه شخصیتهای این جریان به میدان آمدند و یکجا شکست خوردند و امروزه با یک بحران فراگیر مواجه شدهاند.
حجتالاسلام هاشمیرفسنجانی که نوعاً نقشی در پشت صحنه داشت به غیر حرفهایترین شکل به روی صحنه آمد. سید حسن خمینی که بسیار محافظهکارانه موضع میگرفت، به صحنه آمد، عناصر مجمع روحانیون که سعی میکردند وجهه حوزوی خود را حفظ کنند، در این فتنه واقعیت واداده خود را نمایش دادند. چهرههای تئوریسین پشت پردهای نظیر کیان تاجبخش، حسین قاضیان، بهزاد نبوی و عزتالله سحابی به میدان آمدند. عناصر جاسوسی نظیر الهه اسفندیاری و سیامک پورزند به میدان آمدند. سفارتخانههای خارجی نقاب از چهره برداشتند و فعالیتهای خلاف شئون دیپلماتیک را به نمایش گذاشتند. اینها همه فول بودند و خساراتی را برای فتنهگران برجای گذاشتند که تا 10 سال آینده هم قابل ترمیم نخواهند بود.
جریان مجاهدین انقلاب یک اصل اساسی داشتند و آن این بود که «هرکس به زندان رفت از سازمان اخراج میشود» چرا که دیگر قابل اعتماد نیست و از این رو بود که هاشم آغاجری بعد از آن زندانی شدن - به دلیل اظهارات هتاکانه علیه ائمه و مراجع معظم تقلید - از سازمان اخراج گردید. اینک همه اعضای این سازمان در زندان به سر میبرند. میرحسین موسوی، سیدحسن خمینی، سید محمد خاتمی و ... که برای روز مبادا از صحنههای تند دور نگه میداشتند، در فتنه به میدان فرستادند. این گروه سالها به خیال خود سالها روی قم و شخصیتهای روحانی آن و سایر شهرهای ایران برنامهریزی کرده و توانسته بود بخشی از روحانیت را به خود جلب کند اما فتنه 88 این همه سرمایه روحانی را از آنها جدا کرد و از این رو آنان بعد از فتنه، بارها تلاش کردند تا بار دیگر از سوی مردم و نظام به عنوان «خودی» پذیرفته شوند.